سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با خانواده‌های شهدا، ایثارگران و جانبازا‏ن

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

براى من افتخار و شرف است که در جمع خانواده‏هاى معظم شهیدان و بازماندگان افرادى که برترین عناصر انسانى زمان ما بودند و در جمع جانبازان عزیز که شهیدان زنده‏ى دوران ما هستند، حضور پیدا کنم.

خانواده‏ى شهیدان و ایثارگران از نظر تأثیر و ارزش رفتار و حرکت، فقط با خود شهدا قابل مقایسه هستند؛ با هیچ قشر دیگرى در انقلاب، این مجموعه قابل مقایسه نیستند. ارزش آن مادران و پدران، آن همسران و فرزندان و بازماندگان که حرمت خون شهیدشان را حفظ کردند و خودشان با صبرشان، با گذشتشان مظهر دیگرى شدند از فداکارى در پیشبرد اهداف انقلاب، این است که یکى از مؤثرترین و نقش‏آفرین‏ترین عناصر کشورند. نمیخواهیم تعارف کنیم یا خوشامد بگوئیم؛ میخواهیم حقیقت مطلب آنچنان که هست، روشن شود.

یک ملت با آرمانهاى بلند و اهداف مقدس و والا در مقابل جبهه‏ى وسیع دشمنى‏هاى کینه‏توزانه، براى رسیدن به این هدفها و آرمان چه کار باید بکند؟ جز همت، جز عزم راسخ، جز ورود در میدانهاى خطر، جز خطرپذیرى و آمادگى براى رویاروئى با حوادث، کار دیگرى میتواند بکند؟ و ملت ما این کار را کرد. ملت ما به دنبال آرمانها و هدفهاى والاى انقلاب اسلامى در مواجهه‏ى با دنیاى نکبت‏بار کفر و استکبار و کین‏توزى‏هاى قدرتهاى سلطه‏طلب شرق و غرب حرکت کرد و عزم راسخ نشان داد. مظهر این عزم راسخ در یک دوره‏ى طولانى، همان جوانانى بودند که به تعبیر توصیف کننده‏ى شهدا کربلا «لبسوا القلوب على الدّروع کأنّهم یتهافتون الى ذهاب الأنفس»؛ دلها را بر روى زره‏ها پوشیدند و به استقبال خطر رفتند؛ عاشقانه وارد میدان شدند و جان گرامى و عزیزشان در مقابل آن آرمانها در نظرشان کوچک شد. با چنین عزمى، با چنین اقتدار معنوى و روحى‏اى رفتند و در میدانها ایستادند. مقاومت آنها توانست زانوى جبهه‏ى متحد کفر و استکبار را خم کند، او را از پا در آورد و از میدان خارج کند. این کار را جوانهاى ما کردند.

اگر ما در زمینه‏هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، آبادى کشور، عزت ملت هر پیشرفتى در طول این بیست و هفت سال کردیم، مرهون فداکارى آن کسانى است که در بحرانى‏ترین روزها و سخت‏ترین آزمونها سینه‏هایشان را سپر کردند و رفتند در مقابل خطر ایستادند؛ هوشیارانه و صبورانه مقاومت کردند و جنگیدند. «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر». برترینهاشان آن کسانى بودند که به شهادت رسیدند. شهداى زنده‏ى ما، این جانبازان عزیز هم در حقیقت شهیدند، اینها برترینهایند. این بود که ملت ایران را به صورت یک نیروى شکست‏ناپذیر در آورد؛ این است که در تحلیلهاى امروزِ دنیا، آنجائى که صحبت از تعرض و تجاوز و اهانت به ملت ایران است، عقلاى قوم میگویند با ملت ایران شوخى و سرسختى نکنید. این اقتدار معنوى را همین جوانها براى ما به وجود آوردند و این شد یک ذخیره براى این ملت. خون شهیدان ما هدر نرفت؛ خدا را سپاس میگوئیم.

شهداى ما، هر قطره خونشان توانست اکسیرى بشود براى تبدیل عنصرهاى پَست و نخاله‏ى وجود ما به عنصرهاى والا و باشرف. شهدا خودشان متحول شدند و در ارواح جوانان ما و مردم ما تحول آفریدند. جوانهاى امروز نه امام را که مظهر قداست و شرف و نمونه‏ى برترین اولیا بعد از معصومین بود، دیده‏اند، نه دوران جنگ را تجربه کرده‏اند، نه سختیهاى دورانهاى قبل از انقلاب را دیده‏اند؛ اما همین جوانهاى امروز با روحیه‏ى آماده و قوى، با ذهن روشن و عزم راسخ ایستاده‏اند. این بر اثر چیست؟ این همان تزریق خون است که شهیدان ما به این انقلاب انجام دادند؛ شهیدان ما را زنده کردند. این، یک ذخیره است. این ذخیره را ملت ایران باید حفظ کند.

به خانواده‏ى شهدا میخواهیم بپردازیم. من عرضم این است که پدران شهدا، مادران شهدا، همسران صبور شهدا، فرزندان شهدا در این افتخارات پشت سر شهدا قرار دارند. اگر خانواده‏هاى شهدا این صبورى را نمیداشتند، این تکریم به شهادت عزیزان خود برایشان این‏قدر بااهمیت نبود، قدر شهادت در جامعه‏ى ما مى‏شکست. شهدا خودشان گوهر گرانبهائى شدند و درخشیدند و خانواده‏هاى شهدا با رفتار خود، با ایمان خود، با صبورى خود، این گوهر درخشنده را در معرض دید همه قرار دادند.

لازم است از همسران جانبازان هم صمیمانه تشکر کنم؛ خانواده‏هاشان، همسرانشان، که این شهیدان زنده را مثل جان گرامى رعایت کردند و حفظ کردند.

دو سه نکته عرض کنیم: یکى این است که یاد شهیدان نباید در جامعه‏ى ما از ذهنیتها خارج شود. شهیدان را باید زنده نگه داشت. یاد شهیدان را باید گرامى بدارید و زنده نگه دارید؛ در همه‏ى استانهاى کشور این معنا وجود دارد. بیست و سه هزار شهید استان خراسان بزرگ - شامل سه استان کنونى - یکى از برجسته‏ترین و بزرگترین رقمهاى افتخارآفرین است. نگذارید غبارهاى فراموشى - که عمداً گاهى این غبارها را میخواهند بر روى این خاطره‏هاى گرامى بپاشند و قرار بدهند - روى این خاطره‏هاى گرامى را بگیرد؛ زنده نگه دارید. مسئولان هم بایستى این کار را بکنند؛ مسئولان بنیاد شهید هم موظفند؛ مسئولان دستگاههاى دیگر دولتى و عمومى هم وظیفه دارند. خود خانواده‏ها هم در محیطهائى که شعاع نفوذ و سلطه‏ى آنهاست، این کار را انجام بدهند. از نام شهید و از افتخار به شهید هرگز غفلت نکنید. تبلیغات عنادآمیز دشمنان سعى کرده‏اند که ارزشهاى شهید را بتدریج کم کنند و در مواردى به ضد ارزش تبدیل کنند! این در کشور ما اتفاق افتاد؛ این سعى انجام گرفت؛ البته خنثى شد. اما عده‏اى این قدر وقاحت ورزیدند که نام شهدا و اصل شهادت را زیر سئوال ببرند. شما ببینید توطئه‏هاى دشمن تا کجا از لحاظ فرهنگى و سیاسى نفوذ میکند و چقدر من و شما باید هشیار باشیم که جلو این توطئه‏ها را بگیریم. معیار اسلامى، «شهید» را از زمره‏ى مردم معمولى بیرون مى‏بَرد و در کنار اولیا و صدیقین قرار میدهد؛ آن یک نگاه والائى است که به عقل ما هم درست نمى‏گنجد. حتّى با نگاه‏هاى مادى معمولى، شهید آن کسى است که جان خود را براى نجات شرف و استقلال ملتش فدا کرده. هیچ وجدان و شرفى، هیچ دل بیدار و غیر بیمارى میتواند این را انکار کند؟ در کشور ما، در ایران اسلامىِ ما در یک برهه‏اى از زمان سعى کردند این را انکار کنند. فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانى بودند که نه در راه تهاجم به یک کشور بیگانه و به یک همسایه، در راه مقابله‏ى با تهاجم یک دشمن، در راه حفظ میهن، حفظ استقلال، حفظ شرف ملى ایستادگى کردند. آن کسانى که در زمان حکومت شریر بعثى، به ایران حمله کردند و میخواستند ایران یا لااقل قسمتى از ایران را مثل وضع فعلى عراق بکنند که اشغالگر بیاید داخل خانه و محله‏ى زندگى مردم و امکان تنفس را از پیر و جوان و مرد و زن بگیرد؛ به آنها اهانت کند، آنها را تحقیر کند، پا روى گردن آنها بگذارد؛ این کار را میخواستد با ملت ما بکنند. ببینید امروز اشغالگران در عراق چه کار میکنند! جلو جوانِ غیور عرب، مرد بیگانه همسر و خواهر او را بازرسى بدنى میکند! به یک مرد غیور از دیدن چنین منظره‏اى چه میگذرد؟ یک جوان غیرتمند عرب را در مقابل همسرش، در مقابل فرزندانش روى زمین میخوابانند، لگد روى پشت و روى سرش میگذارند. به یک خانواده‏ى عزتمند و با شرف چه میگذرد در یک چنین وضعى؟ اینها میخواستند این کار را با ملت ایران بکنند. صدام و حزب بعث و پشتیبانان امریکائى و شوروى و اروپائىِ او قصد داشتند با ملت ایران چنین معامله‏اى بکنند. و این جوان رزمنده‏ى ما نگذاشت. کدام افتخار از این بالاتر؟ جوان رزمنده‏ى ما رفت مثل کوه در مقابل تجاوز دشمن ایستاد. چه افتخارى با این افتخار برابرى میکند؟ شما دختر همین جوانى، پسر همین جوانى، همسر همین جوان بودى، پدر مادر همین جوان هستى؛ افتخار کن. این یک مطلب، که یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب‏العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهاى انقلاب غفلت کنند، نیروهاى مؤمن غفلت کنند، نفوذى‏هاى دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزى هم طلبگار میشوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة على الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتى که روز خطر است، در لانه‏ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتى خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه‏هاشان بیرون مى‏آیند؛ زبانهاى دراز، زبانهاى تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.

من تشکر میکنم از کسانى که یادواره‏هاى شهدا، کنگره‏هاى بزرگداشت شهدا را با محتواها و مضمونهاى قوى و عالى در سراسر کشور برگزار کردند و همچنین از آن کسانى که یاد و خاطره‏ى شهیدان را در کتابها تدوین و پخش کردند. بنده خودم از این کتابها هر چه دستم برسد میخوانم و بهره‏مند میشوم؛ حقیقتاً بهره‏مند میشوم. انسان لذت مى‏برد؛ از لحاظ روحى ابتهاج پیدا میکند وقتى این شرح حالها را میخواند. نگذارید این خط متوقف بشود.

نکته‏ى دوم این است که خود خانواده‏ى شهدا؛ جوانهاى شهدا؛ پسرهاشان، دخترهاشان بایستى پاسداران حقیقى ارزشهاى شهید باشند. امروز بحمداللَّه بسیارى از فرزندان شهیدان و جانبازان ما در دانشگاهها، در رتبه‏هاى علمى یا فارغ التحصیل شدند یا در شرف فارغ التحصیلى هستند؛ مبادا امواج گوناگون، اینها را از آن ریشه‏ى باارزشى که دارند، غافل کند. ریشه‏ى آنها همان شهادت است. فرزندان جانباز افتخار کنند به پدران جانبازشان که با جوانىِ در عین سلامت و تندرستى‏جسمى به میدان جنگ رفتند و براى خاطر خدا سلامتشان را براى همه‏ى عمر - یا چشمش را، یا گوشش را، یا دستش را، یا نخاعش را - از دست داده‏اند. این، افتخار دارد. این حرکت عظیم، بزرگترین افتخار است. فرزندان این عزیزان، همسرانشان و خانواده‏هاشان به وجود اینها افتخار کنند. خود شما پاسدارى کنید؛ نبادا بگذارید کسانى با تبلیغاتشان، با وسوسه‏هاشان این روحیه را بشکنند. من گاهى در ملاقات با خانواده‏هاى عزیز شهدا، از اینها میشنوم که از برخى از اظهاراتى که گاهى کسى گوشه‏کنار میکند، گله‏مندند. تحت تأثیر این حرفها قرار نگیرید. حقیقت را که نمیشود پوشاند؛ این حقیقت درخشان که عزیز شما توانسته است کشورش را، استقلالش را، عزت و حرمت ملى را حفظ کند. این نکته مربوط به خانواده‏هاى شهدا و خانواده‏هاى جانبازان است.

نکته‏ى سوم در مورد بنیاد شهید است. بنیاد شهید بایستى همه‏ى توان و نیرو و نشاط و امکانات را در خدمت رفاه مادى و معنوى و اخلاقىِ خانواده‏ى شهدا قرار بدهد. این، اصل است. این اصل باید در همه‏جا مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مشهد و خراسان و هم در نقاط دیگر.

و آخرین نکته این است که داعیه‏ى ما در دنیاى امروز، داعیه‏ى کوچکى نیست؛ داعیه‏ى بزرگى است. نمیتواند تبلیغات خارجى تو سر جنس ما بزند. ما میدانیم چه میخواهیم و چه داریم؛ ارزشش را میدانیم. داعیه‏ى ما آنچنان داعیه‏اى است که امروز در دنیاى اسلام، در هر کشورى از کشورهاى اسلامى - چه در آفریقا، چه در آسیا - و در هر نقطه‏اى این داعیه‏ها و این شعارها مطرح بشود، اکثریت قاطع مردم با آن همراهى خواهند کرد؛ براى آن شعار خواهند داد و اظهار ارادت و عشق خواهند کرد. این، داعیه‏ى ماست؛ یعنى داعیه‏اى است که حرف دل همه‏ى ملتهاى مسلمان است. شما استقبالى را که مسلمانها در کشورهاى مسلمان از رئیس‏جمهور کنونىِ ما و در دورانهاى قبل از رؤساى جمهور ما - که آنها را مظهر نظام اسلامى میدانستند - کرده‏اند، ببینید. این دیگر عرب و عجم ندارد؛ اینجا آسیائى و آفریقائى ندارد. وقتى کسى که مظهر ایران اسلامى است و در آن کشورها حاضر میشود، دلها، نه به صورت تشریفات، نه ظاهرسازى، به استقبال او میروند و براى او شعار میدهند؛ اگر دولتها و پلیسهاى آنها و دستگاههاى امنیتى آنها جلوشان را نگیرند. داعیه‏ى ما چنین داعیه‏اى است و این داعیه در همه‏ى دنیاى اسلام طرفدار حداکثرى دارد. من میگویم دنیاى اسلام، اما دائره از این وسیع‏تر است؛ در غیر دنیاى اسلام، مردمى که با کارى که جمهورى اسلامى دارد میکند و کرده است، آشنا هستند، آنها هم همین احساس را دارند؛ منتها آنجا آشنائى‏ها کمتر است. تبلیغات ما، تبلیغات متناسب با عظمت کارمان نبوده؛ تبلیغاتمان ضعیف بوده است. هرجائى که میدانند، از این آرمان طرفدارى میکنند. این آرمان چیست؟ این آرمان «ضدیت با نظام سلطه» است.

ما میگوئیم دنیا را سلطه‏گران عالم تقسیم کرده‏اند به دو قسم: سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. ما با این مخالفیم. سلطه‏گران غلط میکنند که بر دنیاى غیر کشور خودشان میخواهند سلطه پیدا کنند. و دولتهاى سلطه‏پذیر - که زورگوئى آن سلطه‏گران را قبول میکنند - بیجا میکنند که على‏رغم میل ملتهاى خودشان تسلیم آن سلطه‏گرها میشوند؛ این حرف ماست. ما میگوئیم ملتها هویت خودشان را باید حفظ کنند؛ منافع خودشان را باید حفظ کنند؛ منابع طبیعى‏شان باید براى خودشان باشد؛ دیگران نباید به اینها زور بگویند؛ نباید سرزمین اینها را غصب کنند؛ نباید بر اینها سلطه‏ى سیاسى و فرهنگى پیدا کنند؛ این حرفى است که همه‏ى ملتها و بسیارى از دولتها این حرف را قبول دارند و از بن دندان این حرف را مى‏پذیرند. این داعیه‏ى ماست. شعار در دنیا خیلى است؛ هنر ملت ایران این است که این شعار را در عمل محقق کرده؛ «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». روشنفکرهاى زیادى در دنیا همین حرفها را زدند؛ اما حرف بود. ملت ایران عمل کرد؛ ملت ایران ایستاد و همین ایستادگى بود که برکت کرد و صدق دعاى ملت ایران را براى ملتهاى دیگر ثابت کرد و این‏طور ملتهاى دیگر علاقه‏مند به ملت ایران شدند. این داعیه‏ى ماست. این داعیه‏اى است که کسى در کشور ما بتواند از او دست بردارد؟! جرأت کند از مردم ملاحظه نکند و بتواند بر خلاف این داعیه حرکت کند؟! آن مجموعه‏اى، آن حزبى، آن گروهى، آن جناحى، آن جریانى که بخواهد برخلاف این رفتار کند، مردم توى دهن آن جریان میزنند.

رحمت و فیض الهى را براى ارواح طیبه‏ى شهداى عزیزمان مسئلت میکنم. عافیت و سلامت را براى جانبازان عزیزمان از خداوند متعال مسئلت میکنم. صبورى و تحمل را براى خانواده‏هاى عزیز شهدا، خانواده‏هاى جانبازان، فرزندان آنها، همسران آنها، پدر و مادرهاى آنها مسئلت میکنم.

پروردگارا! ما را در این راه ثابت قدم بدار. پروردگارا! رفتار ما، گفتار ما، نیتهاى ما را مورد رضاى ولیّت قرار بده؛ ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! روح امام را از ما راضى کن؛ روح شهدا را از ما راضى کن؛ مرگ ما را جز به شهادت در را خودت قرار مده.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه



دیدار با استادان دانشگاههاى استان خراسان‏ در دانشگاه فردوسى مشهد‏

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

این جلسه، به جهات متعددى یکى از شیرین‏ترین و جذاب‏ترین جلسات براى بنده است. اولاً به جهت حضور مجموعه‏ى عالمان و دانشمندان این شهر و استانى که از دیرباز به علم‏پرورى و عالم‏پرورى و محقق‏پرورى معروف بوده است؛ ثانیاً به خاطر سوابق خاطره‏انگیزى که بنده با این مجموعه‏ى دانشگاهى دارم - با بعضى از عزیزانى که در این جلسه حضور دارند، دوستى‏ها و رفاقتهاى نزدیک و همکارى‏هاى بسیار صمیمانه؛ با آقاى دکتر فرهودى هم‏زندانى؛ و با مجموعه‏هایى از جمع علمى این دانشگاه، جلسات فراوان و دیدارهاى پرهیجان در دوران‏هاى دشوار داشته‏ایم - براى من خاطره‏هاى زیادى را زنده مى‏کند؛ ثالثاً از این جهت که مشاهده مى‏کنم جوانان ما در عرصه‏ى علم پیشرفت‏هایى کرده‏اند که امروز دانشگاه ما به برکت استادىِ آن جوانان، مى‏تواند پرچم افتخار را بر دوش بگیرد. خیلى از دانشجویان و جوانانى که در آن دوران اختناق و تاریکى و فشار، در لابلاى مشکلات فراوان درس مى‏خواندند، امروز بحمداللَّه جزو اساتید، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصه‏ى علم محسوب مى‏شوند؛ بعضى‏شان در همین جمع شما هستند، بعضى‏شان هم در تهران و جاهاى دیگر هستند. این هم بخش دیگرى است که براى من این اجتماع را گرامى و عزیز مى‏کند.

بیاناتى که فرمودند، به نظرم بیانات مفید و باارزشى بود. چند جمله درباره‏ى بیانات این دوستان عرض بکنم. در باب بودجه‏ى تحقیقات، حق با شماست. آنچه که ما در زمینه‏ى بودجه‏ى تحقیقات نیاز داریم، با آنچه که امروز بودجه‏ى تحقیقات ما در مجموعه‏ى بودجه‏ى کشور است، فاصله‏ى زیادى دارد. من هم سفارش کرده‏ام، تأکید کرده‏ام و غیر از جلسات عمومى، در دیدارهاى خصوصى هم به مسئولین گفته‏ام که باید این را دنبال کنند؛ آقاى دکتر زاهدى - وزیر محترم - اینجا هستند؛ حتماً این را در دولت دنبال کنند و به یک جایى برسانند. امروز مسأله‏ى تحقیقات براى ما یک مسأله‏ى تجملاتى نیست، یک مسأله‏ى حیاتى است. من نمى‏دانم همه‏ى تصمیم‏گیران چقدر به عمق این حرف واقفند، اما من از بُن دندان اعتقادم این است که امروز یکى از دو، سه کار اصلى و اساسى ما براى حفظ هویتمان، موجودیتمان، استقلالمان و آینده‏مان، مسأله‏ى تحقیق علمى است؛ بدون شک و تردید. باید این را خیلى جدى بگیرند؛ این از بسیارى از کارهاى ما مهمتر است؛ ولو ظاهر زودبازده‏اى ندارد و به چشم نمى‏آید، اما خیلى مهم است.

در زمینه‏ى مسأله‏ى اسلامى کردن دانشگاه‏ها اعتقاد من این است که هرچه ما در این زمینه کار بکنیم، زیاد نیست. آن چیزى که من در مورد دانشگاه‏ها و اسلامى کردن دانشگاه‏ها یک وقتى عرض کردم، این است که توقع ما از دانشگاه کشور و مرکز علم کشور این است که اگر یک جوان کم‏اعتقادِ لاابالى وارد دانشگاه شد، در حالى از دانشگاه بیرون بیاید که عمیقاً متدین و داراى تعهد دینى و اخلاق دینى است؛ توقع ما از دانشگاه این است؛ مثل حوزه‏ى علمیه. حالا اگر بنیان دانشگاه را از اول در کشور ما کسانى گذاشتند و جورى گذاشتند که گوئى باید دانشگاه غیر دینى یا حتى ضد دینى باشد، این مطلب دیگرى است؛ اما واقع قضیه این نیست. علم همراه است با دین؛ هر کسى صادقانه با دانش برخورد کند، ایمان دینى در او رشد پیدا مى‏کند؛ همچنانى که دانش، همدوش است با فضائل اخلاقى و با احساس تعهد؛ این طبیعتِ دانشگاه است. البته ما تصدیق مى‏کنیم - همان‏طورى که فرمودند - که اینگونه نشده.

اما حقیقت قضیه این است که امروز چهره‏ى دانشگاه ما، یک چهره‏ى اسلامى و دینى است. در چه دورانى ما این همه اساتید مؤمن، متعهد، علاقه‏مند، میهن‏پرست، دین‏پرست، خداپرست و صادق در دانشگاه‏هایمان داشته‏ایم؟ اصلاً این همه استاد در دانشگاه داشته‏ایم؟ آن هم اساتیدى با این احساس تعهد. در کدام دوره از دوره‏هاى دانشگاه کشور - در این شصت، هفتاد سال - در بین دانشجویان، این همه دانشجوى متعهد و علاقه‏مند به دین و پایبند به مبانى اخلاقى و ایمانىِ دین داشته‏ایم؟ در همین زمینه هم ما پیش رفتیم. البته بدیهى است با آن بیانى که قبلاً عرض کردم، ما به این قانع نیستیم؛ اما از آنچه که پیش آمده هم خدا را شاکریم و کفران نعمت نمى‏کنیم.

مسأله‏ى نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافى آن با انحصارات دولتى و حقوق انحصارى شرکتها، حرف کاملاً درستى است که آن را قبول داریم و امید ما این است که با اجراى سیاستهاى اصل 44 - که سال گذشته ابلاغ شد - این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامى که در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نکته و از جمله همین نکته بود. البته این نگرانى هم که دوست قدیمى‏مان بیان کردند که اجراى غلط اصل 44 ممکن است به تکاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزى که ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال مى‏کنیم اجرا بشود، ان‏شاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همان‏گونه که مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و ان‏شاءاللَّه به لطف الهى اینگونه خواهد شد. البته تذکراتى هم فرمودند که من یادداشت کردم و ان‏شاءاللَّه آنها را دنبال مى‏کنم.

بعد از دیدار با شما، دیدارى با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم کرد. غرض من از این جلسه بیشتر این بود که حرفهاى اساتید را بشنوم، ولى آنچه که من در این جلسه به اختصار مى‏خواهم عرض بکنم، چند مسأله‏ى کوتاه و مهم است.

یک مسأله این است که امروز، موضوع علم براى کشور ما یک موضوع حیاتى است؛ و علم هم به میزان زیادى به شما مجموعه‏ى دانشگاهى متکى است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطه‏ى عطفى قرار گرفته است که با دو گونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطه‏ى عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونه‏ى دیگرى عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطه‏ى مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظه‏ى حساسى قرار داریم. امروز مناسبات بین‏المللى روى قدرت مى‏چرخد. مى‏بینید دیگر، قدرتها به اتکاء و استناد قدرتمندى خودشان، زور مى‏گویند و بى‏منطق و بى‏استدلال حرف مى‏زنند. جُرم خیلى از دولتهاى متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئى آنها را به راحتى قبول مى‏کنند؛ لذا زورگوئى بر اساس قدرت، امر رائجى شده است. در همین قضیه‏ى هسته‏اى، در مسأله‏ى خاورمیانه، در قضایاى گوناگون سیاسى و در مسائل گوناگونى که داریم، وقتى با دولتها صحبت مى‏شود، مى‏گویند: چکار کنیم، امریکا مى‏گوید! یعنى این یک حجت قاطع است که چون امریکا داراى قدرت و زور است، دیگر چاره‏اى نیست. این قدرت - که امروز محور همه‏ى تحرکات بین‏المللى شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشى از علم است، توانائیهاى تبلیغاتى‏اش هم ناشى از علم است، موقعیت بین‏المللىِ سیاسى‏اش هم ناشى از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتدارى مى‏رساند؛ علم، این‏قدر براى کشورها مهم است.

روشن است که ما یک راه طى شده‏ى دویست ساله‏ى دیگران را در ظرف بیست سال نمى‏خواهیم طى کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمى کشورى که دویست سال است دارد تلاش علمى مى‏کند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیه‏ى کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آینده‏اى داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگى را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقى پیدا کند. علمِ وارداتى، علم - به معناى حقیقى کلمه - نیست؛ علمِ درون‏زا است که اقتدار مى‏بخشد. این‏که من مسأله‏ى تولید علم و شکستن مرزهاى علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدى بگیرید. حوزه‏ها سهمى دارند در بخشى، دانشگاه‏ها هم سهم عمده‏اى دارند در بخش دیگرى. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.

هرگونه تدریسى که در یک کلاس، ناشى از بى‏حوصلگى، ناشى از کم‏وقتى، ناشى از بى‏اهتمامى و بى‏اعتنایى به درس، بى‏اعتنایى به دانشجو، بى‏اعتنایى به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست. من تأیید مى‏کنم که ما بایستى اساتید استخوان‏دار و قدیمىِ قوى و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ کنیم - که دوستان اشاره کردند - در کنار این مؤکداً عرض مى‏کنم که بایستى از اساتید جوان و پرانگیزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نباید در هیچ بخشى دچار کمبود استاد و خلاء استاد باشیم. امروز راه هم براى این باز است. خوشبختانه دانشجوهایى که دوره‏هاى تکمیلى را مى‏گذرانند، رتبه‏هاى خوبى دارند، رتبه‏هاى بالایى دارند و استعدادهاى خوبى دارند، مى‏توانند در تدریس دانشگاه‏ها نقش ایفا کنند. بخشنامه‏ها و دستورالعمل‏هاى قدیمى، آیه‏ى قرآن نیست که نشود آن را عوض کرد. به موقعیت‏ها نگاه کنید و دانشگاه را از لحاظ تدریس به یک میدان پرتحرک تبدیل کنید؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرک استاد، مطالعه‏ى استاد، دسترسى استاد به مراکز علمى و اطلاعات علمى و نشریات علمى - که امروز خوشبختانه با رواج اینترنت و چیزهاى دیگر، خیلى از گذشته آسانتر شده - دانشگاه را به یک مجلس عمومىِ دائماً در حال مباحثه و در حال کار تبدیل کنید؛ دانشجو را رشد بدهید و تربیت کنید. این یک نکته است.

نکته‏ى دیگر این است که درباره‏ى بحث تولید علم و مسأله‏ى جنبش نرم‏افزارى - که ما مطرح کردیم - مراکز تحقیقى جواب دادند، دانشگاه‏ها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدى گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالى که از استعداد جوان و نیروى جوان، خیلى باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دوره‏هاى تکمیلى، اگر بوسیله‏ى استاد راهنمایى بشوند، مى‏توانند حقیقتاً در نوآورى علمى، همان اساتید خودشان را در مواردى پشت سر بگذارند. گاهى استاد، شاگردى را راهنمایى مى‏کند و دست‏گیرىِ علمى مى‏کند و آن شاگرد با دست‏گیرىِ استاد، از خود استاد جلوتر مى‏رود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستى تحقق بخشید.

نکته‏ى دیگر این است که ظاهراً از اول - من خودم چون دانشگاهى نبوده‏ام و در محیط دانشگاه رشد نکرده‏ام، خیلى نمى‏توانم در این زمینه اظهارنظر کنم؛ اما همیشه از دوستان دانشگاهى شنیده‏ام - بناى دانشگاه، برخلاف حوزه‏هاى علمیه، بر تعمق در درس و ترجیح عمق‏یابى بر حفظ، نبوده است؛ این عیب است. در حوزه‏هاى علمیه، براى طلبه‏ى درسخوان - نه آن کسى که درس نمى‏خواند - محفوظات مطرح نیست، بلکه مطلب را بایستى بفهمد؛ از یک سطحى به آن طرف باید علاوه‏ى بر فهم، در این مسأله صاحب‏نظر هم بشود. دوره‏هاى دکترىِ شما هم براى همین است؛ تا صاحب‏نظر بشوند. این حالت رشد روحیه‏ى پرسشگرى و تقویت تحقیق و پیگیرى و پیوسته‏خواهى و قانع نشدن و اینها را باید در دانشجو تربیت کرد. در درسهاى ماها و در حوزه‏هاى علمیه، گاهى در یک درس، پانصد یا هزار نفر مستمع و شاگرد نشسته‏اند، یک نفر از شاگردها وقت استاد و وقت دیگران را با اشکال مى‏گیرد و به استاد اشکال مى‏کند؛ مطلقاً در عرف چنین مجلسى وجود ندارد که استاد ناراحت بشود که چرا اشکال کردى، یا آن دانشجوهاى دیگر ناراحت بشوند که آقا وقت ما گرفته شد. نه، در عرف حوزه‏اى ما اینگونه است؛ اشکال کردن، حقِ طلبه و حق یکایک طلبه‏هاست و آنها از این حق استفاده مى‏کنند و استاد هم مطلقاً گله‏مند نیست؛ بلکه خوشحال است از اینکه مستشکلینى در درس هستند؛ یکى از افتخارات اساتید این است که در درس ما مستشکلین متعددى هستند. این باید در دانشگاه رواج پیدا کند؛ یعنى باید اشکال کردن به استاد، پرسشگرى و تحقیق، رواج پیدا کند؛ و این دست شماست.

یک مسأله، مسأله‏ى نقشه‏ى حرکت علمى کشور است که من این را در سال گذشته مطرح کردم. البته توقع نمى‏کنم که این کار را دانشگاه فردوسى انجام بدهد، اما توقع مى‏کنم که دانشگاه استخوان‏دارِ ریشه‏دارِ فردوسى در این کار سهیم بشود؛ روى این فکر کنید. ما براى پیشرفت علم در کشور، به نقشه‏ى کلى علمى احتیاج داریم. درباره‏ى چه چیزى مى‏خواهیم تحقیق کنیم؟ چه چیزى را مى‏خواهیم فرابگیریم؟ چگونه این اجزاء علمى پراکنده، به هم متصل مى‏شوند؟ در کجا از اتصال اینها، مى‏شود براى آینده‏ى کشور و حرکت کشور بهره برد؟ اینها جز با یک نقشه‏ى علمى، براى کشور امکانپذیر نیست. البته نقشه‏ى علمى، نقشه‏ى دائمى نیست؛ مدت‏دار و زمان‏دار است. ممکن است در این برهه نقشه‏ى علمى یک چیز باشد، ده سال دیگر نقشه‏ى علمى بکلى تغییر کند و چیز دیگرى باشد؛ لیکن این نقشه‏ى علمى لازم است. در این زمینه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشکى، چه دانشگاه فردوسى - کمک کنند تا این کار در بین اساتید و در بین محققین و در بین دانشمندان و علماى دانشگاهى ما، تبدیل به یک مطالبه‏ى عمومى بشود. این هم یک مسأله است.

یک مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - که اشاره کردم - کارهایى است که به عهده‏ى اساتید و به عهده‏ى مدیریت‏هاست؛ اینجا مخاطب فقط اساتید نیستند؛ مدیریت‏ها هم هستند. این کارها را واقعاً در برنامه بگذارید: مثل کارگاه‏هاى آموزشى؛ مثل اردوهاى علمى؛ مثل جایزه به نوآورى‏ها؛ مثل مطالبه‏ى دستگاه صنعت از محقق جوانى که در دانشگاه دارد یک کارى را انجام مى‏دهد، یعنى ارتباط دانشگاه و صنعت که این هم جزو شعارهاى حتمى و قطعى‏اى بوده است که بنده از سه، چهار سال قبل از این مطرح کردم. خوشبختانه در این دولت، معاونت مخصوصى به نام «معاونت علمى» براى کارهاى علمى بوجود آمد که این جزو برکات این دولت است و اتفاقاً یکى از همشهریان خود شما در این معاونت مشغول کار است. به نظر من این معاونت، معاونت مبارکى است و کارهاى بسیار مهم و خوبى را مى‏تواند انجام بدهد. با کمک این معاونت، آقایانِ دو وزیر - هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در دولت - مطالبه کنند، تا مدیران بتوانند وسائل را براى این معنا فراهم بکنند.

من بیش از این مزاحم دوستان و برادران و خواهران عزیز نمى‏شوم و مى‏رویم که به جلسه‏ى بعد برسیم. آن توصیه‏ى اول را مى‏خواهم بار دیگر تکرار بکنم: امروز نقش و رسالت دانشگاه، یک نقش تعیین‏کننده است؛ ولو تعیین‏کننده‏ى براى زمان حال نه، اما تعیین‏کننده‏ى براى آینده‏ى کشور است. امروز تصمیم دانشگاهیان و همت دانشگاهیان، مثل نقش سوزن‏بانى است که دو مسیر ریلى را بکلى از هم جدا مى‏کند. شما الان سوزن‏بانید؛ مى‏توانید با همتى که در این برهه‏ى از زمان مى‏کنید، ریل حرکت ملت ایران را به سمت رفاه و عزت و ترقى و استقلال کامل قرار بدهید؛ و مى‏توانید خداى نکرده با عدم تحرک لازم و با عدم اجابت به نیازِ امروز، جور دیگرى عمل کنید و نتیجه‏ى دیگرى حاصل بشود.

پروردگارا ! ما را به وظائف سنگین‏مان در این روزگار بیش از پیش آشنا بفرما. پروردگارا ! محیط علمى و محیطهاى دانشگاهى کشور ما را مشمول لطف و فضل و هدایت ویژه‏ى خود قرار بده. پروردگارا ! همه‏ى کسانى که در این راه زحمت مى‏کشند و تلاش مى‏کنند، از اجر و پاداش خود برخوردار فرما.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکات



دیدار با انجمن‌هاى اسلامى دانش‏آموزان‏

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

 

خیلى خوشوقت و خوشحالم از دیدار شما جوانان عزیز که جلوه‏هاى صفا و پاکیزگى و نورانیت دلهاى شما را انسان در هر دیدارى به چشم مشاهده مى‏کند.

همیشه اینجور است که جوانها براى یک ملت و یک کشور داراى اهمیتند. اما گاه در شرایطى این اهمیت مضاعف مى‏شود. مثلاً از باب مثال اگر بخواهیم عرض کنیم، وقتى یک کشورى، یک ملتى درگیر یک مبارزه و چالش نظامى با دشمنان خود هست، نقش جوان در آنجا بارزتر مى‏شود؛ یا وقتى یک کشور در حال خیزش به سمت قله‏هاى علمى و عملى و تجربى و سیاسى و اجتماعى است، نقش جوانها از اوقات دیگر در تاریخ آن ملت بارزتر مى‏شود.

حقیقت این است که کشور و جامعه‏ى ما بعد از انقلاب، در تمام طول این دوران، لحظات حساسى را گذرانده است که نقش جوانها و تأثیر حالت جوانى و استعدادهاى جوانى در آن، یک نقش برجسته است. با اینکه ما ملت با استعدادى هستیم و بودیم، بر اثر تسلط سیاستهاى استعمارى و استبدادى و سلطنتهاى موروثىِ خاندانى و حکومتهاى غاصب و جائر، در طول دو سه قرن، از قافله‏ى علم جهانى عقب ماندیم.

عقب‏ماندگى علمى همراهِ خود عقب‏ماندگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى و بقیه‏ى عقب‏ماندگى‏ها را هم به بار مى‏آورد. یک کشورى که با توجه به استعداد خود، با توجه به زمینه‏هاى طبیعى و انسانى خود، با توجه به جایگاه جغرافیایى خود - که اگر به نقشه‏ى جهان نگاه کنید، توجه مى‏کنید که ایران در چه نقطه‏ى حساسى قرار دارد - با توجه به ذخائر زیرزمینى خود، باید یکى از پیشرفته‏ترین و یکى از ثروتمندترین کشورهاى دنیا باشد، در دوره‏ى حکومتهاى قاجارى و بعد پهلوى، تبدیل شد به حکومت عقب‏افتاده‏ىِ دست‏نشانده‏ىِ فقیرِ ضعیفِ توسرى‏خور. این، در تاریخ ما اتفاق افتاد. گناهش به گردن کیست؟ در درجه اول به گردن آن زمامداران فاسد و بى کفایت است، که وابسته هم شدند؛ وقتى سیاستهاى استعمارى غرب وارد میدان شد، وابسته هم شدند. آنها همت و حمیّت نداشتند؛ فقط به فکر زندگى و آقایى خودشان و حفظ قدرت حکومت خودشان بودند. گناه، در درجه اول بر دوش اینهاست؛ حالا حد اقل این دو سلسله‏ى سلاطین قاجارى و سلاطین پهلوى.

ملت ایران حق دارد که در روز قیامت و در پیش خداى متعال گریبان این ستمگران را بگیرد و ادعانامه‏ى عظیم و وحشتناکى را علیه اینها در دست بگیرد، بگوید اینها کسانى بودند که یک کشورِ با استعداد، غنى، بزرگ، داراى آن سابقه‏ى فرهنگى بى نظیر را - که چنین کشورى لااقل باید در عِداد کشورهاى درجه‏ى یک جهان باشد؛ والّا اصلاً درجه‏ى یک است؛ و در بالاى ستون کشورها باید قرار داشته باشد - تبدیل کردند به یک کشور درجه‏ى چندم؛ هم فقیر، هم ضعیف، هم تحقیر شده، هم توسرى‏خور، هم نا امید.

بعد چه اتفاقى افتاد؟ در خلال این صد، صد و بیست سالى که بخش آخر آن دوران سخت تا امروز. گذشته، وجدانهاى بیدار و شخصیتهاى بزرگى پیدا شدند که هشدارهایى دادند؛ برقهایى در آسمان تاریک و ظلمانىِ زندگىِ این کشور جهاندند که روشنى‏هایى به وجود آمد؛ بیدارى‏هایى به وجود آمد که یک نمونه‏اش مخالفت میرزاى شیرازى با کمپانى رژىِ معروف بود که در واقع همه‏ى کشور را بتدریج مى‏بلعید و مى‏خواست سرنوشتى مثل سرنوشت استعمارى هندوستان براى ایران رقم بزند؛ یا فریادهاى مرحوم آیت‏اللَّه مدرس در صحن مجلس ملى آن روز در مقابله‏ى با رضاخان و دیگران و دیگران، در مقابله با آن قرارداد خائنانه‏اى که آن روز داشتند مى‏بستند که همه‏ى کشور را تحویل انگلیسها بدهند. اینها برقهااى در این فضا روشن کرد؛ دلها را روشن کرد، عزم‏ها را محکم کرد. نهضت به وسیله‏ى پیشروان این فکر شروع شد، رهبرى الهى و با عزم و ارده‏اى مثل امام، خداى متعال در اختیار ملت گذاشت؛ باز هم همین جوانها، حرکت خودشان را کردند، یک تحول عظیم و بنیادى به وجود آمد؛ میله‏هاى زندانى که ملت ایران در آن گرفتار بود، شکسته شد، لکن از اینجااى که انقلاب شروع کرد، تا آنجااى که باید ملت ایران برسد، راهِ طولانى است. این راه طولانى پر از چالشهاى گوناگون است؛ همت مى‏خواهد، نیرو مى‏خواهد، نشاط مى‏خواهد، ابتکار مى‏خواهد، تراکم عظیم نیروها را مى‏طلبد. اینها باید به وسیله‏ى جوانها، روحیه جوان، نشاط جوانى تأمین شود.

معمولاً دوران دفاع مقدس را به یاد مى‏آورند که درست هم هست؛ انسان در دوران دفاع مقدس، گاهى آنقدر داوطلبان جوان را مى‏دید که چشم انسان از کثرت جمعیت، سیاهى مى‏رفت و از شور و شوقى که اینها داشتند براى اینکه به خطوط مقدم دفاعى بروند و از استقلال کشور در مقابل تهاجم نظامى دفاع کنند.

اما من مى‏خواهم عرض کنم که قضایاى دیگر ما و چالشهاى فراوان ظریف دیگرى که داشتیم، کمتر از دوران دفاع مقدس نیست. ملت ایران پرچم حاکمیتِ معنویت و دین را بر زندگى بشرى برافراشته و در دست گرفته. این، خیلى مهم است. درست است که امروز انسانها در همه نقاط دنیا تقریباً، بخصوص در همین کشورهاى غربى و مادى، از مادیت دلزده شده‏اند؛ دلشان براى یک معنویتى - که درست هم آن معنویت را نمى‏شناسند - پر مى‏زند و جوانها سر در گم دنبال چیزى وراى این ظواهر مادى و این لذات مادى هستند که براى آنها عادى شده ؛ دنبال معنویتند؛ اما قدرتهاى اداره‏کننده‏ى عالم، مدیریتهاى اقتصادى دنیا؛ یعنى همین غارتگران، چپاولگران، یعنى همین که شما به آن استکبار جهانى مى‏گوئید، نمى‏گذارند ملتها به سمت معنویت راه پیدا کنند. شوق هست؛ اما مانع هم هست. در یک چنین دنیااى، جمهورى اسلامى؛ یعنى یک ملت، یک کشور بزرگ در یک نقطه‏ى حساس با این همه جوان، با این ثروتهاى مادى و معنوى که درس هست و همه هم میدانند، پرچم معنویت را در دست گرفته، مى‏گوید من مى‏خواهم انسانها را در سایه معنویت به سعادت، به خوشبختى، به رفاه، به امنیت، به پیشرفت علمى و به استقلال برسانم؛ و ثابت کرده که این، شدنى است. این یک هماوردطلبى بزرگ نسبت به استکبار جهانى است و فلسفه‏هاى آنها را باطل مى‏کند؛ روشهاى آنها را یکسره زیر سؤال مى‏برد.

اگر این ملت بتواند خودش را به قله‏هاى پیشرفت و علم و ترقى برساند، یک دروازه‏ى عظیمى جلوى راه ملتها براى رفتن به سمت معنویت باز مى‏شود. لذا کارشکنى مى‏کنند؛ مخالفت مى‏کنند؛ تبلیغات سوء مى‏کنند؛ تحقیر مى‏کنند؛ از فشارهاى سیاسى و اقتصادى استفاده مى‏کنند، براى اینکه این ملت نتواند به این مقصود برسد؛ اما عزم ما و عزم این ملت، عزم راسخى است و راه را ادامه میدهد؛ اینجاست که نقش نیروى جوان خودش را نشان مى‏دهد.

جوان مؤمن، جوان لبریز از امید، جوان داراى اعتماد به نفس، جوانى که به ابتکارات و استعدادها و خلاقیت خود اعتقاد دارد، با نشاط جوانى و نیروى جوانى، مى‏تواند در بلند کردن این بار عظیم و پیش بردن این گردونه‏ى عظیم نقش ایفا کند.

همه‏ى سعى دشمنان ما این است که این عناصرِ زنده‏کننده و پیش‏برنده را از جوانهاى ما بگیرند؛ ایمانش را بگیرند، اعتماد به نفسش را بگیرند؛ کما اینکه در دوره طاغوت موفق شده بودند. جوان ما آن روز اعتماد به نفس نداشت، خودش را به طور غریزى و شبه غریزى، کوچک‏تر و حقیرتر از یک جوان اروپااى مى‏دانست! مگر جوان اروپااى چیست؟ کیست؟ یک موجود سر تا پا عقده‏ى روحى و مشکلات روانى و گرفتارى‏هاى گوناگون مادى و معنوى؛ اما تبلیغات رنگین، تصویرى از جوان ما درست کرده بود که این جوان ما به این تصویر که نگاه مى‏کرد، همیشه احساس مى‏کرد که کوچک‏تر است؛ حقیرتر است؛ یک چنین اشتباهى را در ذهن جوانهاى ما کاشته بودند. الان هم جوانهاى آن دوران که پیر مردهاى امروزند، آنهایى که تحت تأثیر انقلاب قرار نگرفتند، اگر مراجعه کنید، همان روحیه و احساس را در اینها مى‏بینید؛ تربیت غلط دوران جوانى آن روز. آنها اعتماد به نفس نداشتند.

مى‏خواهند از جوانِ امروز، اعتماد به نفسش را بگیرند، ایمانش را بگیرند، روحیه‏ى ابتکارش را بگیرند، روحیه‏ى خلاقیتش را بگیرند، شوق او به پیشرفت و کار را بگیرند و او را با گرفتاریهاى گوناگون سرگرم و مشغول کنند. حالا یکى را به شهوات، یکى را به کارهاى لغو، یکى را به هرزه‏گردى و بیهوده این ور و آن ور رفتن، یکى را به یقه‏ى این و آن را گرفتن.

شما که انجمنهاى اسلامى هستید، مسئولیت مضاعفى دارید؛ یعنى مسئولیت جوان این روزگار - که خود، مسئولیت بسیار بزرگ و بسیار پر افتخارى است، که شاید این قطعه‏اى که شما دارید در آن زندگى مى‏کنید، از لحاظ حساسیت در طول تاریخ ما، کمتر در گذشته تکرار شده و کمتر هم در آینده تکرار شود؛ قطعه‏اى که بناست یک ملت عقب‏مانده را به پیشرفته‏ترین ملت دنیا تبدیل کند - و یک مسئولیت دیگر شما، مسئولیت انجمن اسلامى است؛ یعنى آن جوانى که براى خود در بین جوانهاى دیگر رسالت و مسئولیت قائل است.

ممکن است جوانها اشتباه کنند؛ ممکن است تحت تأثیر احساسات غلط یا فهم غلط یا آدرسهاى غلط یا جاذبه‏هاى خطرناک قرار بگیرند. باید آنها را نجات داد. شما آن نقش نجات دهنده را مى‏خواهید ایفا کنید، بالاخره در این دریاى عظیم جوانى، یکى هم ممکن است غرق شود، که نجات غریق لازم است. انجمن اسلامى بدون اینکه پرچم این ادعا را بلند کند و به رخ این و آن بکشاند - که این به رخ کشیدن چیز خوبى نیست - باید براى خود، نقش نجات غریق قائل باشد.

 

 

گفت آن گلیم خویش به در مى‏برد ز موج           وین سعى مى‏کند که بگیرد غریق را

 

 

شما مجموعه‏اى هستید که سعى مى‏کنید نگذارید کسى غرق بشود؛ نگذارید کسى اشتباه کند؛ نگذارید کسى متوقف بماند. همه‏ى بدیها در کج رفتن و افتادن نیست؛ نرفتن و متوقف شدن هم بدى است. محیط انجمن اسلامى، یک چنین محیطى است؛ انگیزه‏ى انجمن اسلامى یک چنین انگیزه‏اى است. معلوم است که عنصر نجات غریق شنایش باید از شناى دیگران خیلى بهتر باشد؛ والّا نه فقط غریق را نمى‏تواند نجات بدهد، که خودش هم غرق خواهد شد. پس باید خودتان را قوى کنید؛ بنیه‏ى اعتقادى و بنیه‏ى اخلاقى را باید قوى کنید.

من دو سه سال پیش به جوانها - ظاهراً در جمع شما بود یا یک جمع دیگرى - گفتم من به جوانها مى‏گویم: تحصیل، تهذیب، ورزش. تحصیل کنید؛ یعنى نیروى خرد، فکر، مغز، علم در شما تقویت شود. الحمدللَّه گزارشى که من دارم، این است که بچه‏هاى انجمن اسلامى دانش‏آموزى در دبیرستانهااى که حضور دارند، معمولاً درسشان هم بهتر از درس همکلاسى‏ها و هم‏دوره‏اى‏هایشان هست - حالا ممکن است همه‏جا اینجور نباشد - این، خیلى چیز خوبى است، باید اینطور باشد. از لحاظ علمى خودتان را تقویت کنید، پیش ببرید؛ نه فقط براى اینکه حرف شما در دیگرى اثر کند، براى اینکه شما مى‏خواهید یک ستونى باشید که این بناى عظیم، این کاخ مجلل - کاخ مدنیت و پیشرفت ملت ایران - بر روى این ستونها بر سرِپا بایستد و بنا شود.

در کنار تحصیل، تهذیب باشد. دلهاى شما جوانها نورانى است؛ فطرت الهى در شماها زنده و درخشان است. امروز شما خودتان را به کارهاى نیک، خلق‏نیک، رفتارنیک اگر وادار کنید و عادت بدهید، هویت انسانى شما همین‏جور شکل مى‏گیرد و تا آخر عمر این دستاورد با شما خواهد ماند. بخصوص در این مقطع سنى شماها، که یک مقطع زرین است؛ یک مقطع طلایى است.

در این مقطع خیلى کارهاى بزرگ مى‏شود بر روى شخصیت خود انجام داد؛ خودسازى. ارتباطتان را با خدا قوى کنید. در مسائل دینى بر نقاط عقلانى و ظریف بپردازید و آنها را از استادان ماهرش فرا بگیرید. دین، عواطف هم دارد؛ لکن این عواطف به معنویات عمیق، به فکر عمیق تکیه دارد؛ این فکر را باید آموخت و با مبانى دینى آشنا شد و بر اساس آن، روى شخصیت خود، روى دل خود اثر گذاشت. روى دل خودتان باید اثر بگذارید. ما باید دل خودمان را خیلى اوقات مخاطب قرار بدهیم.

یکى از اهلِ معنا گفته بود من روزى چند هزار مرتبه فلان ذکر را بر این دل خفته‏ى غافل خودم خواندم؛ چه تعبیر خوبى است. نماز همان ذکرى است، همان آب حیاتى است که انسان به دل خود مى‏بخشد؛ نمازِ با توجه؛ توجه به معنا، توجه به اینکه در مقابل خدا قرار داریم. نماز را این‏طورى بخوانید. وقتى به نماز مى‏ایستید، به یاد بیاورید که در مقابل خداوند متعال ایستاده‏اید و دارید با او حرف مى‏زنید. در سرتاسر نماز سعى کنید این حالت حفظ بشود، آنوقت این نماز اثر مى‏گذارد و دل انسان را مثل اکسیر عوض مى‏کند. اکسیر ماده‏ى کیمیایى است که مى‏گویند مس را طلا مى‏کند. دل ما از مس هم که باشد، اکسیر ذکر آن را به طلا تبدیل مى‏کند. این، خیلى مهم است.

تهذیب شامل رفتارها هم مى‏شود؛ رفتار با پدر و مادر. پدر و مادرهایتان را هم دوست بدارید و هم این دوستى را به آنها ابراز کنید؛ هم احترامشان کنید. هم اطاعتشان کنید؛ در داخل محیط خانه، اخلاق شما، رفتار شما مى‏تواند یک خانواده را بسازد. یک جوان گاهى در یک خانواده، پدر، مادر، برادران، خواهران را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. من گاهى به خانواده‏ى شهدا که سر مى‏زنم، پدرها، مادرها - این را من شنیده‏ام - مى‏گویند این جوان، جوان شهیدشان، در داخل خانه با رفتار خود، معلم ما بود؛ نماز خواندنش، نماز خواندن را به ما یاد مى‏داد؛ قرآن خواندنش، قرآن خواندن را به ما یاد مى‏داد؛ وظیفه‏شناسى، نشاطش براى کار، نشاط و وظیفه‏شناسى را به ماها تعلیم مى‏داد. یک جوان مؤمن و مهذب در داخل خانواده، مثل یک چراغ محیط خانواده را روشن مى‏کند و برادرها، خواهرها از او فرامى‏گیرند؛ در داخل محله، در داخل محیط زندگى، در داخل محیط کار.

حالا تابستان در پیش است. ان‏شاءاللَّه بعد از امتحانات، جوانان انجمنهاى اسلامى بیش از دیگران به فکر باشند که از این فراغت تابستان و از این فرصت براى مطالعه، براى فراگیرى، براى شرکت در کارهاى بدنى که در خدمت مردم هست - گاهى بسیج و دیگران، کارهایى را در اختیار جوانها مى‏گذارند؛ فعالیتهاى بدنى، خدمات، سازندگى - و کمک به پدر و مادر، کمک به خانواده، تهذیب و ورزش استفاده کنند. ورزش هم یک کار لازم است. من به همه‏ى جوان‏ها، دخترها، پسرها، توصیه‏ى دائمى‏ام این است که ورزش بکنند.

این سه عنصر اصلى را شما جوانهاى انجمن اسلامى با کیفیت بهتر و با کیفیت بالاتر در رفتار خودتان و در تأثیرى که بر روى دیگر جوانها مى‏گذارید، انجام دهید.

جوانى یک نعمت بزرگى است که یک بار به هر انسانى داده مى‏شود؛ یک دوره‏ى معینى هم دارد. از آن دوره که گذشتید، از برکات آن دوره مى‏توانید استفاده کنید. پیرمردهاى داراى آرامش روحى و فکر روشن و رفتار منظم و برنامه‏ریزى شده، کسانى هستند که جوانى را با این خصوصیات گذرانده‏اند. پیرمردهاى کسل، آشفته، بى‏حوصله، سیر از زندگى، کسانى هستند که در جوانى این ذخیره را فراهم نکرده‏اند.

پیرمردها و پیرزن‏هااى که در کهولت راحت با خدا انس پیدا مى‏کنند، کسانى هستند که این انس را در جوانى به دل خودشان یاد داده‏اند. اشتباه است اگر خیال کنیم مى‏شود جوانى را کلاً به غفلت گذراند. اما در پیرى یک انسان ذاکر و شاکر خدا بود؛ نخیر، نمى‏شود. سعى مى‏کنند گاهى، اما نمى‏توانند. این ذخیره‏اى که شما در جوانى فراهم مى‏کنید، این ذخیره‏ى همه‏ى عمر شماست تا آخر، چه ذخیره‏ى جسمى، چه ذخیره‏ى فکرى، چه ذخیره‏ى قلبى و روحى. این ذخیره‏ى شماست تا آخر عمر و ذخیره‏ى ابدى شماست براى زندگى ابدى، که حیات واقعى آنجاست.

قدر این دوران را بدانید؛ قدر عضویت در انجمن اسلامى را هم بدانید. فرداى این کشور براى شماست؛ ساختن این کشور با دستهاى تواناى شما امکان‏پذیر است. جامعه‏ى جوان کشور ما، جامعه‏ى بسیار خوبى است. استعداد، طبیعى است؛ فضا، فضاى حرکت و نشاط و تلاش است. البته دشمن خیلى دارد خودکُشون مى‏کند براى اینکه جامعه‏ى جوان ما را از کار بیندازد؛ ریزشهایى هم یک گوشه‏هایى داریم، از آنها هم بنده بى‏خبر نیستم؛ اما رویشها بمراتب بیشتر از ریزشهاست. جوانهاى ما خوبند، دارند خوبتر هم مى‏شوند، ان‏شاءاللَّه پیش هم مى‏روند. و من مطمئنم آن روزى که بنده و امثال بنده - طبقات سنى ما - در دنیا نیستیم، آن روز شما دنیاى عالى را که محصول تلاش امروزتان هست، خواهید دید و تجربه خواهید کرد. و ان‏شاءاللَّه باز براى آینده‏هاى بهتر و برتر از آن برنامه‏ریزى خواهید کرد.

امیدواریم خداوند متعال، دلهاى نورانى شما و جانهاى پاکیزه‏ى شما را همیشه نورانى و پاکیزه نگه دارد.

 

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار کارگزاران نظام

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

 

امروز، روز بزرگى براى تاریخ اسلام، بلکه تاریخ بشریت است؛ روز ولادت نبى مکرم و رسول اعظم اسلام، حضرت محمّدبن‏عبداللَّه و همچنین روز ولادت امام به‏حق‏ناطق، حضرت جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى‏طالب (علیهم سلام‏اللَّه و رحمته). و برکات این روز به خاطر آن ولادت عظمى‏ و ولادت امام بزرگوار، امام جعفر صادق، براى مسلمانها بسیار عظیم است.بزرگداشت این روزها براى تذکر ماست؛ تذکر به عظمت مولود این روز، که حقیقتاً فهم و ادراک بشرى کوچکتر از آن است که بتواند آن حقیقت عظیم و آن روح والا و بزرگ را، با آن نورانیت، بدرستى درک کند. آنچه بر زبان امثال ما جارى مى‏شود، مربوط به همین جنبه‏هاى ظواهر قضیه است که:

فاق النبیّیّن فى خَلق و فى خُلق‏

و لم یدانوه فى علم و لا کرم‏

و کلّهم من رسول اللَّه ملتمس‏

غرفا من البحر او رشفا من الدیم‏

این چیزهایى است که عقل بشر و ادراک بشرى مى‏تواند در وجود نبى اعظم از دور مشاهده کند و در برکات احکام و قوانین و کلمات آن بزرگواران خود را غوطه‏ور سازد.

ما امروز به عنوان مسلمان و به عنوان انسان، محتاج پیامبریم؛ حتّى به عنوان مردمانى از نوع بشر. چون پیغمبر اکرم رحمةً للعالمین بود؛ نه فقط رحمةً للمسلمین. همه‏ى بشریت مرهون برکات و رحمت پیامبر اعظم‏اند. آنچه که به عنوان رسالت الهى، آن بزرگوار به بشریت عطا کرده است - که جامع همه‏ى مهامّ و کلیات آن، «قرآن کریم» است - امروز در اختیار ماست و مى‏توانیم از آن بهره ببریم.

پیغمبر اکرم راه نجات را بر روى بشر باز کرد؛ راه صلاح را به روى بشر گشود؛ بشریت را در جاده‏اى تشویق به حرکت کرد که حرکت در این جاده مى‏تواند مشکلات بشر را از بین ببرد؛ دردها را درمان کند. بشریت دردهاى دیرین دارد که مربوط به یک دوره و یک زمان نیست؛ بشریت محتاج عدالت است، محتاج هدایت است، محتاج اخلاق والاى انسانى است، محتاج دستگیرى و رهنمایى است؛ عقل بشر، محتاج کمک مبعوثان الهى است. این راه را به روى بشر، پیامبر اعظم با همه‏ى سعه و ظرفیت هدایت الهى باز کرد. آنچه که موجب شد و پس از این هم موجب مى‏شود که بشر از برکات این هدایت و این اعانت الهى برخوردار نشود، مربوط به خود انسانهاست؛ مربوط به جهل ماست؛ مربوط به کوتاهى و کاهلى و تنبلى ماست؛ مربوط به هوى‏پرستى و نفس‏پرستى ماست. بشر اگر چشم را باز کند، عقل را به کار بیندازد، همت بگمارد، حرکت بکند، راه باز است براى اینکه همه‏ى این مشکلات و دردهاى دیرین و زخمهاى کهنه‏ى بشرى درمان شود.

در مقابل این دعوت، دعوت شیطان است که جنود و یاران و دست‏پروردگان خود را در مقابل انبیاء همیشه بسیج کرده است و بشر بر سر دو راهى است؛ باید انتخاب کند.

امروز امت اسلامى - در همه‏ى اقطار اسلامى - نگاه جدیدى به شریعت اسلام و آئین اسلام پیدا کرده‏اند؛ بعد از غفلتهاى طولانى، بعد از دور ماندن از زلال حقایق اسلامى در دورانهاى متوالى و قرون متعدد. امروز بشریت چشم گشوده است؛ دنیاى اسلام و امت اسلامى چشم گشوده است به احکام اسلام و معارف اسلام؛ چون فلسفه‏هاى دست‏سازِ بشرى ضعف و ناتوانى خود را در صحنه نشان داده‏اند. دنیاى اسلام، امروز مى‏تواند با تمسک به شریعت اسلامى و معارف اسلامى، پیشتاز بشریت به سوى تعالى و کمال باشد. دنیا، امروز آماده‏ى تحرک امت اسلامى است. پیشرفتهاى علمى بشر - در عمده‏ترین بخشِ آن، اخلاق و معنویت و روح دینى به زاویه و به حاشیه رانده شده است - و دانش بشرى و نگاه نوِ انسان به حقایق طبیعى عالم، مى‏تواند دستمایه‏اى براى حرکت امت اسلامى باشد. معارف اسلامى در اختیار دنیاى اسلام است؛ سیره‏ى پیغمبر، کلام پیغمبر، از همه بالاتر، «قرآن کریم» در اختیار دنیاى اسلام است و دنیاى اسلام مى‏تواند حرکت کند.

آنچه که در دوران کنونى با ملاحظه‏ى حوادث عالم و با رصد کردنِ آنچه که در دنیاى سیاست مى‏گذرد جاى تردید نیست، دو سه مطلب عمده است:

یکى، بیدارى دنیاى اسلام است. حرفى که در صد سال قبل مصلحان دنیاى اسلام در کشورهاى مختلف در غربِ دنیاى اسلام، در شرقِ دنیاى اسلام، در محیطهاى غریبانه بر زبان مى‏آوردند، امروز در دست توده‏هاى مردم به عنوان یک شعار مطرح است: برگشت به اسلام، احیاى قرآن، ایجاد امت واحده، عزت و قدرت دنیاى اسلام و امت اسلامى؛ چیزهایى که به عنوان یک آرمانِ دوردست، مصلحان در محیطهاى محدود در بین خواص مطرح مى‏کردند، امروز در بین توده‏هاى مسلمان جزو آرمانهاى مطرح و جزو شعارهاى زنده است. به هر کدام از کشورهاى اسلامى که شما نگاه کنید - بخصوص در میان قشرهاى جوان و تحصیلکرده و روشنفکر - این شعارها زنده است. این نشان‏دهنده‏ى این حقیقت است که هویت اسلامى در دلها زنده شده است. البته نقش پیروزى اسلام در ایران اسلامى در این زمینه نقش بسیار بارزى است. ملت ایران با فداکارى خود، با ایستادگى خود، با به دست گرفتن عَلَم عزت اسلامى، به ملتهاى مسلمان روح دمیدند؛ آنها را امیدوار کردند. نتایج این امید را شما در گوشه گوشه‏ى دنیاى اسلام و در کشورهاى اسلامى مشاهده مى‏کنید. این یک حقیقت غیر قابل انکار است.

حقیقت غیر قابل انکارِ دیگر این است که امروز دشمنىِ با اسلام از سوى جبهه‏ى استکبار جهانى، دشمنىِ سازمان‏یافته‏تر و جدى‏تر و همه‏جانبه‏ترى است؛ هم به لحاظ فرهنگى، هم به لحاظ تبلیغات سیاسى، هم به لحاظ تحرک سیاسى، هم به لحاظ اقتصادى. بیدارى دنیاى اسلام هم یک خطر براى جهان استکبار محسوب مى‏شود. قدرتهاى استکبارى - یعنى آن کسانى که اداره‏ى بخش عظیمى از دنیا در پنجه‏ى اقتدار زر و زور آنهاست؛ شبکه‏ى صهیونیسم جهانى، قدرت زورگوى امریکا، دستگاههاى مالى‏اى که پشتیبان این نظام سلطه‏ى جهانى هستند - از بیدارى دنیاى اسلام احساس خطر مى‏کنند و این را بر زبان هم مى‏آورند. و آنچه که امروز علیه اسلام از جبهه‏هاى مختلف انجام مى‏گیرد، یک حرکت سازمان‏یافته و حساب‏شده است؛ طراحى‏شده است. این تصادفى نیست که همان حرفى را که رئیس جمهور امریکا - که در رأس قدرت شیطانى استکبار است - در مقابله‏ى با اسلام بیان مى‏کند، آن را به زبان دیگرى یک مقام عالى روحانىِ مسیحى بیان کند! قصد مؤاخذه‏ى اشخاص را نداریم، مسأله را تحلیل مى‏کنیم. این نمى‏تواند تصادفى باشد. اهانت به پیغمبر در مطبوعات، ایراد به اسلام و اتهام به اسلام به عنوان دین خشن؛ تهمت زدن به ملتهاى مسلمان. از آن طرف هم اظهارات سیاسیونى که دم از جنگ صلیبى مى‏زنند؛ دم از دشمنى با ملتهاى مسلمان مى‏زنند و صریحاً این را ابراز مى‏کنند. اینها تصادفى نیست. دشمن به عنوان یک جبهه در مقابل امت اسلامى تصمیم بر کارشکنى و اعمال دشمنى دارد. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، این دشمنى جدى‏تر شده است.

حقیقت سوم که آن هم بسیار مهم و قابل توجه است، این است که در این رویاروئى، برخلاف محاسبات ظاهرى و مادى، طرفِ على‏الظاهر قدرتمندتر - یعنى مسلح به سلاح پول و سلاح نظامى و سلاح اقتصادى - مغلوبِ امت اسلامى و ملتهاى مسلمان و این حرکت عظیم اسلامى شده است و کارى از پیش نبرده است. بسیار در خور توجه است که در مسأله‏ى خاورمیانه و خصوصِ مسأله‏ى فلسطین یا مسائل گوناگونى که در این منطقه است - مثل مسأله‏ى عراق، مسأله‏ى لبنان - قدرت استکبارى امریکا با همه‏ى قوا به میدان بیاید و شکست بخورد. این، یک حقیقتى است.

در فلسطین هم قدرتهاى استکبارى شکست خوردند. چه کسى مى‏توانست باور کند که یک سازمان مبارزى که شعار او مقابله‏ى با رژیم صهیونیستى است، در میان فلسطینى‏ها قدرت بگیرد؟! چه کسى مى‏توانست باور کند که تهاجم نظامى به لبنان به وسیله‏ى یک گروه مبارزِ مؤمنِ از جان گذشته، به طور فضاحت‏آمیزى شکست بخورد، که در جنگ سى‏وسه روزه‏ى لبنان دیده شد؟! چه کسى باور مى‏کرد که امریکا با همه‏ى تلاشى که در عراق کرد و با گسیل آن همه نیرو، نتواند مقاصد خود را بر ملت عراق تحمیل کند و عراق را مدخلى قرار بدهد براى سیطره‏ى بر کل منطقه‏ى عربىِ خاورمیانه و بازى کردن با ملتها و دولتهاى این منطقه؟! ولى اینها اتفاق افتاد. در همه‏ى این موارد، طرفى که شکست خورد، همان طرفى بود که به حسب ظاهر، از اقتدار نظامى و اقتدار ظاهرى و پول و قدرت اقتصادى و سیاسى برخوردار بود. این هم یک حقیقتى است.

در این مواجهه و مقابله‏ى هویت اسلامى و هویت استکبار، طرف غالب، طرف هویت اسلامى بوده است. این حقایق را باید در نظر داشت. گاهى مى‏گویند آقا! با واقعیات کار کنید؛ واقع‏بین باشید. واقع، اینهاست. وقایعى که باید در تحلیلها دید و در تصمیم‏گیریها مورد توجه قرار داد. این حقایق غیر قابل انکارى است که در مقابل چشم ماست و داریم مى‏بینیم.

دنیاى اسلام اگر بخواهد حرکت عمیقِ امت اسلامى را در جهت پیروزى، بدرستى پیش ببرد، الزاماتى را باید قبول کند، که اولینِ این الزامات، «اتحاد» است؛ اتحاد اسلامى، انسجام اسلامى.

به جان هم انداختن برادران، یکى از نقشه‏هاى اوّلىِ استکبار است که از قدیم هم شناخته شده است؛ تفرقه بینداز و حکومت کن، یک سیاست قدیمى است؛ همه هم گفته‏ایم، همه هم مى‏دانیم، درعین‏حال، بعضاً متأسفانه همین سیاست را دشمنِ ما مى‏تواند اعمال کند و ما غافل باشیم؛ به خاطر تبعیت از اهواء نفسانى، به خاطر تحلیلهاى غلط، به خاطر کوته‏بینى‏ها، به خاطر ترجیح دادن منافع شخصى یا منافع کوتاه‏مدت بر منافع بلندمدت.

امروز شما نگاه کنید: سیاست استکبار ایجاد جنگ بین فلسطینى و فلسطینى است؛ بین عراقى و عراقى است؛ بین مسلمانِ شیعه و مسلمانِ سنى است؛ بین جامعه‏ى عربى و غیر عربى است. این، سیاستهاى آشناست. این را اول باید همه علاج کنند. ما به سهم خود، وحدت را بین امت اسلامى یک ضرورت مى‏دانیم. امسال را هم سالِ «اتحاد ملى و انسجام اسلامى» اعلام کردیم. انسجام اسلامى در یک وجه، خود ناظر به همه‏ى دنیاى اسلامى است؛ باید با هم منسجم باشند؛ باید به یکدیگر کمک کنند؛ هم دولتهاى اسلامى، هم ملتهاى اسلامى. و دولتهاى اسلامى در استفاده‏ى از ظرفیت ملتهاى اسلامى براى ایجاد این وحدت بزرگ، مى‏توانند سهم و نقش داشته باشند.

چیزهایى مانع از اتحاد مى‏شود. عمده‏ى آنها بعضاً کج‏فهمى‏ها و بى‏اطلاعى‏هاست؛ از حال هم خبر نداریم؛ درباره‏ى هم توهمات مى‏کنیم؛ درباره‏ى عقاید هم، درباره‏ى تفکرات یکدیگر دچار اشتباه مى‏شویم؛ شیعه درباره‏ى سنى، سنى درباره‏ى شیعه؛ فلان ملت مسلمان درباره‏ى آن ملت دیگر، درباره‏ى همسایه‏اش؛ سوء تفاهم‏ها، که دشمنان هم بشدت بر این سوءتفاهم‏ها دامن مى‏زنند. افرادى هم متأسفانه بر اثر همین سوء فهم، سوء تحلیل، ندیدن نقشه‏ى کلى دشمن، بازیچه‏ى این بازى دشمن قرار مى‏گیرند و دشمن از آنها استفاده مى‏کند. گاهى یک انگیزه‏ى خیلى کوچک، انسانى را وادار مى‏کند حرفى بزند، موضعى بگیرد، کارى بکند که دشمن در نقشه‏ى کلى خود از آن حرف استفاده مى‏کند و شکاف را بین برادران زیاد مى‏کند.

علاج اصلى، داروى اصلى براى امروزِ دنیاى اسلام، داروى «اتحاد» است؛ باید با هم متحد بشوند. علما و روشنفکران اسلام بنشینند و منشور وحدت اسلامى را تنظیم کنند؛ منشورى تهیه کنند تا فلان آدم کج‏فهمِ متعصبِ وابسته‏ى به این، یا فلان، یا آن فرقه‏ى اسلامى، نتواند آزادانه جماعت کثیرى از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند؛ تکفیر کند. تهیه‏ى منشور جزو کارهایى است که تاریخ، امروز از روشنفکران اسلامى و علماى اسلامى مطالبه مى‏کند. اگر شما این کار را نکنید، نسلهاى بعد از شما مؤاخذه خواهند کرد. مى‏بینید دشمنىِ دشمنان را ! مى‏بینید تلاش آنها را براى نابود کردن هویت اسلامى و ایجاد اختلاف بین امت اسلامى! بنشینید علاج کنید؛ اصول را بر فروع ترجیح بدهید. در فروع ممکن است افراد یک مذهب هم با همدیگر اتحاد نظر نداشته باشند؛ مانعى ندارد. مشترکات بزرگى وجود دارد؛ گرد این محور - محور مشترکات - همه مجتمع شوند. مواظب توطئه‏ى دشمن باشند؛ مواظب بازى دشمن باشند. خواص، بین خودشان بحثهاى مذهبى را بکنند، اما به مردم نکشانند؛ دلها را نسبت به یکدیگر چرکین نکنند؛ دشمنى‏ها را زیاد نکنند؛ چه بین فرقه‏هاى اسلامى، چه بین ملتهاى اسلامى، چه بین گروههاى اسلامى در یک ملت.

آنچه که براى استکبار مهم است، «اسلام» است. مى‏خواهند اسلام را بزنند؛ این را همه باید بفهمیم. براى آنها شیعه و سنى فرق نمى‏کند. هر ملتى، هر جمعیتى، هر شخصیتى که تمسکش به اسلام بیشتر باشد، آنها از او احساس خطر مى‏کنند؛ حق هم دارند. واقعاً اسلام براى اهداف و مقاصد سیطره‏جویانه‏ى استکبار خطر است؛ براى ملتهاى غیر مسلمان، نه؛ هیچ خطرى نیست. آنها عکسِ این را تبلیغ مى‏کنند. آنها با استفاده‏ى از هنر، با استفاده‏ى از تبلیغات، با استفاده‏ى از سیاست، با استفاده‏ى از رسانه‏ها این‏طور تبلیغ مى‏کنند که اسلام علیه ملتهاى دیگر است! علیه ادیان دیگر است! این‏طور نیست. اسلام علیه ادیان دیگر نیست. اسلام همان دینى است که وقتى بر مناطق غیر مسلمان مسلط شد، اصحاب ادیان از رحمت اسلام شکرگزارى کردند و گفتند شما بر ما از حکام قبلى خودمان مهربانتر هستید. در همین منطقه‏ى شامات، وقتى فاتحان اسلامى وارد شدند، یهودیان و مسیحى‏هایى که در منطقه بودند، به آنها گفتند شما مسلمانها بر ما مهربانید. آنها با مردم مهربانى کردند. اسلام دین رأفت است، دین رحمت است؛ رحمةً للعالمین است. اسلام به مسیحیت مى‏گوید: «تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم». مشترکات را با آنها مورد ملاحظه قرار مى‏دهد. اسلام علیه ملتهاى دیگر نیست، علیه ادیان دیگر نیست؛ علیه زور است، علیه ظلم است، علیه استکبار است، علیه سیطره‏جوئى است. سیطره‏جویان و ظالمان و مستکبران این حقیقت را بعکس در دنیا وانمود مى‏کنند. آنها از همه‏ى امکانات هم استفاده مى‏کنند؛ از هالیوود گرفته تا امکانات تبلیغاتى، تا اسلحه و نیروهاى نظامى، براى اینکه عکسِ این را تبلیغ کنند و به دنیا نشان بدهند.

اسلام و بیدارى اسلامى خطر است؛ اما براى استکبار. و آنها این خطر را در هرجا ببینند، آن را هدف قرار مى‏دهند؛ آماج حملات خودشان قرار مى‏دهند؛ چه سنى باشد، چه شیعه باشد. استکبار به حماس در فلسطین همان نگاه و رفتارى را مى‏کند، که با حزب‏اللَّه در لبنان. آن سنى است، این شیعه است. نگاه استکبار به مسلمانهاى متعبد و پابند در هر نقطه‏ى از دنیا یکسان است؛ چه شیعه و چه سنى. آیا عاقلانه است که ما بین خودمان نگاهمان را نگاه طائفى بکنیم؟ نگاه قومى بکنیم؟ نگاه مذهبى بکنیم؟ بین خودمان با هم دست به یقه بشویم؟ با هم گلاویز بشویم و فراموش کنیم که دشمن مشترک، هدفش این است که ما را از بین ببرد؛ و نیرویمان را این‏جور هدر بدهیم؟

امروز دنیاى اسلامى باید براى عزت خود تلاش کند؛ براى استقلال خود تلاش کند؛ براى پیشرفت علمى و قدرت معنوى خود، یعنى تمسک به دین و توکل به خدا و یقین به کمک خدا تلاش کند. و «عداتک لعبادک منجزّه». این وعده‏ى الهى است؛ وعده‏ى منجزّ الهى است که «و لینصرنّ اللَّه من ینصره». با اعتماد به این وعده، وارد میدان تحرک و عمل بشوند. این عمل، فقط تفنگ دست گرفتن نیست؛ این عمل، عمل فکرى است، عمل عقلانى است، عمل علمى است، عمل اجتماعى است، عمل سیاسى است؛ همه براى خدا و همه در راه اتحاد دنیاى اسلام. از این، هم ملتها منتفع مى‏شوند، هم دولتهاى اسلامى. دولتهاى اسلامى اگر متصل به دریاى بیکران امت اسلامى باشند، قویتر خواهند شد، تا متکى باشند به سفیر امریکا و فلان سیاستمدار امریکایى؛ این، براى آنها قدرت نمى‏آورد. اما اگر دولتهاى اسلامى به دنیاى اسلام، به امت اسلامى و به این دریاى عظیم و خروشان متصل شوند؛ به هم نزدیک شوند، چرا استکبار بتواند یک دولت اسلامى را هدف قرار بدهد و او را از دیگران جدا کند؛ به حساب او برسد، بعد برود سراغ یک دولتِ دیگر؟ همه باید به این مسأله توجه کنند. دولتهاى اسلامى، متحد و منسجم باشند و بدانند که مى‏توانند.

ما این تجربه را در مقابل امت اسلامى قرار دادیم. ملت ایران، تجربه‏ى ایستادگى و اعتماد به خداوند و اعتماد به قدرت خود را در اختیار دنیاى اسلام قرار داده است. دنیاى اسلام مى‏تواند نگاه کند. از اول انقلاب تا امروز بیست‏وهشت سال گذشته است. در این بیست‏وهشت سال، یک روز نشد که استکبار علیه ملت ما تلاش نکند؛ کار نکند. و ما هیچ روزى نشد که از روز قبل جلوتر نرویم و پیشرفت بیشترى نکنیم و قدرت بیشترى پیدا نکنیم.

از خداوند متعال مسألت مى‏کنیم که رحمت و عنایت و کمک خود را شامل حال همه‏ى امت اسلامى بکند. این عید شریف را هم به همه‏ى امت اسلام و به شما حضار گرامى تبریک عرض مى‏کنیم و درود مى‏فرستیم بر روح مطهر امام بزرگوارمان که این راه را به روى ما باز کرد. و از خداوند متعال طلب علو درجات مى‏کنیم براى شهدا و ایثارگرانمان که در این راه حرکت کردند و تلاش کردند. و امیدواریم دعاى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال همه‏ى ملتهاى مسلمان باشد.

 

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته



بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاههاى سراسر کشور

 
 
بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

این جلسه‏ى بسیار عزیز و شما جوانان عزیز، یکى از شیرین‏ترین نعمتهاى خدا بر این بنده‏ى حقیر است. جمع دانشجویان بسیجى، نیروهاى زنده، فعال، هوشمند و در حقیقت سربازان آماده‏به‏کار و کمربسته‏ى اسلام و انقلاب، براى هر مسئولى - بلکه براى هر احدى از آحاد کشور که به سرنوشت این کشور علاقه دارد - مایه‏ى سپاس و مایه‏ى مباهات است.

مطالبى را برادران و خواهرمان بیان کردند. اگر وقت مى‏بود و براى من و جلسه ممکن بود، ترجیح مى‏دادم که این یک ساعت دیگر را هم از مطالب و نظرات شما بشنوم؛ ولى همین مقدارى که شما عزیزان آمدید و مطرح کردید، بنده را خیلى خرسند مى‏کند. آن چیزى که همیشه من آرزو داشتم، از خدا مى‏خواستم و براى آن تلاش مى‏کردم، در بیانات شما جوانان عزیز بسیجى به‏طور مجسم مشاهده کردم و آن عبارتست از: وجود یک ذهنیت شفاف و روشن، یک درک متعالى از مسائل کشور و مسائل جهان، اهمیت بسیج و اهمیت حضور جوان در محیط علمى و در محیط سیاسى. نقطه‏نظرهایى که من همیشه تلاش مى‏کردم که جامعه‏ى جوانِ مؤمن و انقلابىِ ما، به آنها توجه کنند و در آنها پیشرفت کنند، در بیانات عزیزانى که صحبت کردند، فى‏الجمله مشاهده کردم. مطمئنم اگر تعداد بیشترى هم صحبت مى‏کردند، این باور و این احساس بیشتر مى‏شد.

ابتدا اشاره‏اى کوتاه به برخى از مطالبى که برادران و خواهرمان در اینجا بیان کردند مى‏کنم؛ بعد هم چند جمله‏اى در جمع‏بندى مسائل بسیج و بسیج دانشجویى و مسائل کلى کشور عرض خواهم کرد.

اولاً این که جوان بسیجى بیاید و درباره‏ى این‏که: «خوب است دولت مشکلات صنفى دانشجویان را - که به آسانى قابل حل است - حل بکند» صحبت کند یا از این که: «کار علمى در میان بسیج، حمایت و پشتیبانى لازم را پیدا نمى‏کند» گلایه بکند، این من را خوشحال مى‏کند؛ این همان توقعى است که ما از بسیج داریم. بسیج یعنى آن عنصر دلسوزى که کشور را متعلق به خود و آینده را وابسته‏ى به تلاش خود مى‏داند؛ نگران است،چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکن‏ها خیلى اهمیتى ندهند، اما براى صاحبخانه فرق نمى‏کند که شیشه‏ى کدام اتاق بوده و نگران مى‏شود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانى را من در شما مجموعه‏ى جوان بسیجى، قدر مى‏دانم.

راجع به مسأله‏ى ورود در سیاست بحث شد. من حالا مطالبى عرض خواهم کرد و امیدوارم که این معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعه‏ى بسیجى - آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوى انقلاب - مى‏تواند نسبت به مسائل سیاسى کشور بى‏تفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنین چیزى ممکن است؟! من، شما دانشجوهاى بسیجى را توصیه مى‏کنم به این که محافظه‏کار نشوید و همواره دانشجو و بسیجى - به همان معناى مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقى بمانید. البته دنباله‏ى این که مى‏گوئیم «محافظه‏کار نشوید» این است که «ولى هوشیار هم باشید». کاملاً هوشیار باشید. شعار مى‏دهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من مى‏خواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیدارى دانشجو هم فقط بیزارى از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معناى یک منطقه‏ى جغرافیایى یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسى، امنیتى، تشکیلاتى، فرهنگى که به چشم دیده نمى‏شود؟ آن هم تشکیلاتى با پشتوانه‏ى عظیم مالى و تجربه‏ى فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانى. بیزارى از این، بیدارى مضاعف لازم دارد. مثل بیدارى در میدان جنگ نظامى نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردى که دشمن کوچکترین تحرکى نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگى، در جنگ سیاسى، در جنگ امنیتى، تحرک دشمن را درست نمى‏توان دید. گاهى اوقات، دشمن کار را به گونه‏اى ترتیب مى‏دهد که حرف حقى، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا مى‏خواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون مى‏خواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعه‏اش هم همین حرف حقى است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیارى لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسى کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیرى شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.

چه‏طور دشمن را بشناسیم؟ چه‏طور تمایلات او را کشف کنیم؟ چه‏طور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطه‏ى اساسى است. این همان جایى است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهل‏انگارى نکردن و هوشیارى و بیدارى کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایى براى انسان مطلب روشن نیست، آن جا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظه‏کار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسى است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجى هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید.

ممکن است فلان تشکل دیگر دانشگاهى این ظرفیت را نداشته باشد که حتّى این حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسیج، باید این ظرفیت را داشته باشید که این کار را بکنید؛ تفاوت شما اینقدر است. دانشجوى عزیز تبریزى‏مان، خیلى خوب و جمعبندى شده حرف زد. اینجور ذهنیت‏ها - جمعبندى کردن و مطالب را از بالاسرِ خطوط سیاسى و جناح بازیها دیدن - همان چیزى است که من از دانشجوى بسیجى توقع دارم.

اردوهاى جهادى دانشجوئى بسیار کار خوبى است و یکى از شعبه‏هاى کمک به دولت است؛ که بعداً درباره‏ى آن عرض خواهم کرد. این هم که سؤال بکنیم آیا بسیج وارد عرصه‏ى علم بشود یا نشود، این از همان سؤالهایى است که تعجب من را بر مى‏انگیزد! چرا نشود؟! بسیج باید جلوتر از همه وارد عرصه‏ى علم بشود. شما باید بروید و عرصه‏هاى علمى را، عرصه‏هاى فناورى را، نوآورى‏هاى علمى و آفاق شناخته‏نشده‏ى علم را تصرف کنید. البته درس‏نخوانده و کارنکرده نمى‏شود؛ این هم راه دارد و بعد عرض خواهم کرد.

در مورد بسیج، این مطلبى را که بعضى از این عزیزانِ من هم به آن اشاره کردند، یک قدرى باز کنم. بسیج یک تشکل دو بعدى است: یک اتصال به محیط دانشجویى و دانشگاه و یک اتصال به سپاه دارد. سپاه چیست؟ آیا سپاه صرفاً یک سازمان نظامى است؟ نه، سپاه نماد مقاومت انقلابى و شجاعانه است؛ این هرگز فراموشتان نشود. شما خیال نکنید که سپاه صرفاً یک سازمان نظامى است؛ آن وقت یک عده هم بیایند بگویند: سپاه یک سازمانِ نظامى است، ما که نظامى نیستیم! نه، سپاه فراتر از یک سازمان نظامى است.

سپاه مجموعه‏اى است که براى مقاومت، براى مجاهدت، براى همان هدفهایى که شما امروز در دانشگاه براى آنها دارید درس مى‏خوانید، از زمین حاصلخیز انقلاب اسلامى روئید. کجا؟ در میدان مجاهدت! این معناى سپاه است. البته هیچ کس خیال نمى‏کرد؛ ولى رشد بى‏سابقه و فوق‏العاده‏اى هم کرد. بسیارى از عناصر اصلى سپاه، جوانهایى مثل شما و در سن شما - بعضاً هم از سن شما پائینتر - بودند. یک وقت با خبر شدند که دشمن حمله کرده؛ درس و امتحان و کلاس و استاد و خانه و زندگى راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند؛ «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر»: عده‏اى شهید شدند، عده‏اى مجروح شدند، عده‏اى هم برگشتند؛ این سپاه است. البته معلوم است که «حکم مستورى مستى همه بر عاقبت است»؛ بنده نمى‏گویم هرکس به جبهه رفت و لباس سپاهى پوشید، فرشته است؛ نخیر، بعضى از همین فرشته‏ها؛ تبدیل شدند به شیطان! خصوصیت انسان همین است که اگر از خود مراقبت نکند - حتّى در آن وقتى که به سر حد فرشته هم مى‏رسد - امکان سقوط دارد و ممکن است سقوط کند. بعضى‏ها سقوط کردند؛ لیکن آنها تشکیل دهنده‏ى هویت سپاه نیستند؛ هویت سپاه این چیزى است که من گفتم - البته در داخل این هویت، آدمها در سطوح مختلفى قرار دارند.

پس شما از یک بُعد به دانشگاه و محیط دانشجوئى و درس و علم و بحث و تحقیق، و از یک بُعد به مجموعه‏ى سپاه وصل هستید؛ این یک خصوصیت ویژه است. حالا با این دو بُعد، شما سپاهى هستید یا دانشجو و تشکل دانشجویى؟! این سؤال مهمى است. پاسخ این است که نه، شما نظامى نیستید؛ شما دانشجو و یک تشکل دانشجویى هستید؛ منتها یک تشکل دانشجویى که به نقطه‏ى مطمئنى - که عبارت است از همان نماد مقاومت - تکیه دارد؛ البته این تکیه‏گاه، تحرک او را محدود نمى‏کند، دست و پاى او را نمى‏بندد، کار علمى او را محدود نمى‏کند، هویت او را نظامى نمى‏کند، اما به او ذخیره‏اى از دستاورد تجربه‏ى جهادى و انضباط ناشى از این تجربه مى‏بخشد؛ این به نفع تشکل دانشجویى است: از خیرش استفاده مى‏کنید، اما نظامى هم نمى‏شوید.

البته من بلافاصله بگویم: نظامى شدن به هیچ وجه نقطه‏ى ضعف نیست؛ نظامى بودن افتخار است؛ منتها شما در محیط دانشجویى، این افتخار را ندارید؛ افتخارات دیگرى دارید. این افتخار مال محیط نظامى است. بله ممکن است یک دانشجوى بسیجى، بعنوان بسیج فعال یا بسیج ویژه در رزمایشها هم شرکت کند یا کارهاى دیگرى هم انجام بدهد و یک افتخار نظامى هم بگیرد؛ مانعى ندارد؛ اما بدنه‏ى بسیج دانشجوئى، نظامى نیست؛ یک تشکل دانشجویى با همان خصوصیات یک تشکل دانشجویى است. بنابراین توصیه‏ى من این‏است: دانشجو بمانید و به ارتباط با سپاه افتخار کنید. نظامى نیستید - نظامى بودن یک افتخار است؛ آنهم نظامى‏اى که عضو سازمان نظامى سپاه باشد - اما اگر کسى نظامى شد، این براى او یک افتخار است؛ کسى هم نخواست، اجبارى ندارد.

فرق این تشکل با تشکلهاى دیگر چیست؟ چون در بین تشکلهاى دیگر هم تشکلهاى مؤمن، انقلابى و علاقه‏مند هستند. فرق این تشکل با تشکلهاى دیگر این است: بسیج به معناى فرد یا مجموعه‏ى آماده‏ى برآوردنِ نیازهاى انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع؛ این معناى بسیج است. تشکلى به این نام تشکیل شده و شما عضو او هستید. اگر دیگرى در یک سازمان دیگر است و همین احساسات شما را دارد، او هم بسیجى است و فقط رسماً جزو سازمان شما نیست. کما این که در محیط کارگاه، هر کس این احساس را دارد بسیجى است. در محیط روحانیت و حوزه‏ى علمیه، هر کس این احساس را دارد بسیجى است. در محیط بازار و در محیط اداره و در محیط روستا، هر کس این احساس را دارد بسیجى است؛ این احساسى که فردى آماده است در هر زمان و در هر عرصه‏اى که به او نیاز باشد، حضور پیدا کند.

من که عرض مى‏کنم: افتخار خود من این است که یک بسیجى باشم؛ سعى کرده‏ام این‏جورى عمل کنم. سال آخر ریاست جمهورى - دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست‏جمهورى من - در یکى از دانشگاهها براى یک جمع دانشجو صحبت مى‏کردم و به سؤالات پاسخ مى‏دادم؛ یکى از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهورى قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتى سیاسى فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقى کشور، من با افتخار مى‏روم آن‏جا و مشغول خدمت مى‏شوم! اگر این کار از من برمى‏آید و این کار را از من مى‏خواهند، من حاضرم و به آن‏جا مى‏روم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم مى‏گویم. صحبت پدرفرزندى است؛ نمى‏خواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانى به شما نیاز هست، آن‏جا حاضر باشید. این مى‏شود بسیجى؛ بسیج یعنى این. البته بعضى‏ها صددرصد بسیجى‏اند، بعضى صددرصد نیستند: نوددرصد، هشتاددرصد. کشور ما و نظام ما به این احتیاج دارد و این چیزى که مورد احتیاجش هست، خوشبختانه دارد. راز ایستادگى ما این است؛ راز امید ما به آینده هم همین است. هیچ نقطه‏ى کورى در چشم‏اندازِ مقابل ما وجود ندارد. چرا؟ به خاطر همین.

ما امرزو یک نظامى هستیم که در دنیاى پیچیده‏ى پُرمسأله‏ى سیاست و اقتصاد، نوآورى کردیم؛ نمى‏گذارند این حقیقت بدرستى آشکار بشود. ملت ایران و جمهورى اسلامى، یک نوآورى پُرهیاهو و پُراثرى داشته است. من بارها گفته‏ام، دنیاى سیاست - بعد از چالشها و زیر و رو شدن‏هاى فراوان - تبدیل شد به دنیاى سلطه؛ یعنى تقسیم دنیا به سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. چند کشور سلطه‏گر و بقیه‏ى کشورها سلطه‏پذیرند؛ در کشورهاى سلطه‏گر هم آحاد مردم سلطه‏پذیر و فقط یک عده‏ى معدودى سلطه‏گرند. یعنى هرم دنیا ناگهان از سطح وسیع قاعده، با یک حرکت تند و تیز به رأس کوچکى مى‏رسد که دارد بر همه‏ى دنیا حکومت مى‏کند؛ این دنیاى سلطه است. بعد از فروریختنِ شوروى، دنیاى سلطه باز هم دامنه‏اش تنگ‏تر شده؛ یعنى این رأس، به شکلى در انحصار یک دولت و یک قدرت درآمده و او امریکاست. امریکا هم قانع نیست؛ روسیه هم که در مقابل امریکا کوتاه آمد، باز امریکا قانع نیست و دارد همینطور پیشروى مى‏کند؛ الان استقرار سامانه‏هاى موشکى در قلمرو ناتو - در اروپا - را ببینید، این یکى از آن کارهاست؛ یا حضور امریکا در قفقاز را ببینید؛ قفقاز یک روزى حیات خلوت روسها بوده! امریکا همینطور دارد روسیه را هم محاصره مى‏کند.

حالا در این دنیاى سلطه - که حتّى دولتهاى اروپایى هم که خودشان جزو خانواده‏ى قدرتند، جرأت نمى‏کنند در مقابل قدرت امریکا حرفِ زیاد بزنند و فقط گاهى نق مى‏زنند؛ چه برسد به دولتهاى متوسط و پایین - ملتى بوجود آمده که تمام مسلّمات آن رأس قدرت را زیر سؤال برده؛ همه‏ى مسلّمات سیاسىِ رأس قدرت، رفته زیر سؤال. زیر سؤال رفتن، فى‏نفسه چیزى نیست؛ اما اشکالش براى امریکا این است که این مجادله‏ى سیاسى، یک مجموعه‏ى عظیمى تماشاگر دارد. تماشاگرها کیستند؟ ملتها؛ که دارند نگاه مى‏کنند و مى‏بینند. تأثیرى که این در روحیه‏ى ملتها مى‏گذارد، براى قدرت استکبارى امریکا از هر زهرى تلخ‏تر است. امروز در همان کشورهایى که امریکا بر دولتهاى آنها مسلط است - در آسیا و آفریقا و خاورمیانه و امریکاى لاتین - در بین ملتهاى آنها، امریکا منفورترینِ دولتهاى دنیاست. این به خودى خود پیش نیامده؛ این تصادفى پیش نیامده.

قدر شهداى جبهه‏تان را بدانید، قدر آن مقاومتهاى مظلومانه را بدانید، قدر آن ایستادگى و صلابتِ از پولاد محکمترِ امام راحل را بدانید؛ اینهاست که ملت فلسطین را یک‏طور، ملت لبنان را یک‏طور، ملتهاى امریکاى لاتین را یک‏طور، ملت آفریقاى جنوبى را یک‏طور، ملتهاى خاورمیانه را یک‏طور، ملتهاى بسیارى از کشورهاى عرب را - که دولتهاشان وابسته‏ى به امریکا هستند - یک‏طور، تحت تأثیر قرار داده. مهم این است که جوان ایرانى بداند ایران در کجاى این جبهه است. در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ اراده‏ها و عزم‏ها و سیاست‏ها و تدبیرهاست. ایران در کجاى این جنگ است؟ ایران در جبهه‏اى از این جنگ در مرکز فرماندهى قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل مى‏دهند. سرسرى عبور نکنیم از این‏که وقتى رئیس جمهور ایران به اندونزى مى‏رود، در نماز جمعه برایش شعار مى‏دهند، در دانشگاه برایش شعار مى‏دهند، در مجموعه‏ى اساتید برایش شعار مى‏دهند و اگر اجازه مى‏دادند در کوچه و بازار راه برود، مردم هم برایش شعار مى‏دادند. اینها چیزهاى مهمى است.

بنده زمان ریاست جمهورى به پاکستان رفتم؛ آنچنان تظاهراتى شد که با وجود این‏که قرار بود ریگان - رئیس جمهور امریکا - بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزى است براى او؛ چون آن وضعى که مردم در استقبال از رئیس جمهورى اسلامى ایران بوجود آوردند، اگر او مى‏رفت آن‏گونه نمى‏شد. الان رئیس جمهورى اسلامى ایران به هر کشورى از کشورهاى منطقه‏ى شرقى - چه اسلامى و چه حتّى غیراسلامى - بخواهد برود، وقتى به مردم بگویند، عکس‏العمل آنها شوق‏آمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفدارى است؛ به هرکدام از آنها بگویند رئیس جمهور امریکا مى‏خواهد بیاید، عکسش را آتش مى‏زنند و پرچمش را پاره مى‏کنند! این‏طورى است. امروز در دنیا، جبهه‏ى سیاسى و جنگ اراده‏ها و عزمها و تدبیرها به این شکل است؛ آرایش این جبهه این‏گونه است.

اتاق فرماندهى این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزب‏اللّهىِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالى؛ به خاطر این‏که صد سال قبل از او، سلاطین خائن پهلوى و قاجار، هرچه توانستند ضربه زدند، غارت کردند و لطمه زدند؛ حالا از صفر شروع کرده. طرف مقابل، دویست سال است که مشغول خودسازى است - چه از درون خودش، چه با آنچه که از دنیا غارت کرده - و دست او از لحاظ علمى و از لحاظ اقتصادى پُر است. دست این طرف - از لحاظ عُده‏ى ظاهرى و پشتیبانیهاى ظاهرى؛ یعنى پول و سلاح و اینها - خالى است؛ اما در عین حال دنیا وقتى نگاه مى‏کند، این دو کفه را برابر، و در یک جاهائى کفه‏ى همین نیروى حزب‏اللّهى را سنگینتر مى‏بیند.

چرا سنگینتر مى‏بیند؟ مگر ما چه داریم؟ همان احساس حضور! حضور! ما ملتى داریم که با انقلاب اُخت است؛ گره‏خورده است؛ جوشیده است. در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفى دارند، روحیه‏ى جمع کثیرى این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینه‏شان را سپر مى‏کنند و به وسط میدان مى‏آیند. این نقطه‏ى قوّت ماست. این چگونه حاصل شده است؟ با موتور ایمان، با روحیه‏ى انقلاب، با انگیزه‏ى دین؛ این حقیقتى که دنیاداران او را نفهمیدند! نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامى به یک ملت و به یک نظام مى‏دهد. جمهورى اسلامى به طور طبیعى در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت؛ یعنى ایمان. حالا شما - بسیج دانشجویى - در این خیمه‏ى فرماندهى در کجا قرار دارید؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛ البته با این محاسبه. دانشجوجماعت - بخصوص آن وقتى که انگیزه‏ى بسیجى و روح بسیجى بر او حاکم است - آن عنصر بى همتاست؛ بى همتاست. یعنى براى پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمى‏توان روى او قیمت گذاشت.

من اول سال در مشهد گفتم؛ دشمن طبق نقشه‏هاى خود، سه هدف را دنبال مى‏کند. اول: عقب نگه داشتن کشور از لحاظ اقتصادى؛ براى این‏که دولت را - که دولتى مکتبى و وفادار و هوادار ارزشهاى اسلامى است - ناکارآمد و نالایق و بى کفایت جلوه بدهند؛ لذا وضع اقتصادى براى این منظور، طبق نقشه‏هاى دشمن باید عقب بماند. دوم: عقب نگه داشتن علمى؛ براى این‏که آینده‏ى کشور، جز با نردبانِ علم، ترقى و پیشرفت نخواهد کرد. ملت ایران چاره‏اى جز این ندارد که از لحاظ علمى بنیه‏اش را تقویت کند و در علم پیش برود؛ استعدادش را هم خدا داده است. سوم: بر هم زدن اتحاد و انسجامى که بین ملت ایران - یا بین ملت ایران و ملت‏هاى مسلمان - وجود دارد؛ که آن وقت شعار «اتحاد ملى و انسجام اسلامى» را مطرح کردیم.

شما از لحاظ کمک به کارآمدى دولت، در همه‏ى این سه قسمت مى‏توانید فعال باشید. لازم نیست من در این جا فرمولش را بگویم - که بعضى دوستان گفتند یک‏جانبه است یا دوجانبه است - بروید فرمولش را پیدا کنید. شما بسیج هستید؛ اگر سازماندهى شما، کارآمدى لازم را داشته باشد - که باید داشته باشد - و اگر وزرائى که عضو دولتند، با شما همکارى کنند - که یقیناً مى‏کنند؛ چون هم آقاى زاهدى، هم آقاى لنکرانى خودشان بسیجیند - باید راهش را پیدا کنید. ببینید چه‏طور مى‏شود از دولت و کشور و از این خیل عظیمِ جوان مؤمن و حاضر در میدان و داراى استعداد، در پیشرفتهاى گوناگون کشور استفاده کنید؛ چه در پیشرفتها و تحرکات علمى، چه در کارهاى جهادى و چه در کارهاى اقتصادى.

البته جوانها حواسشان باشد، من هیچ توصیه نمى‏کنم که شما اولِ درس خواندن بروید و عضو عالى فلان اداره - مشاور وزیر یا غیر آن - بشوید؛ نه، این طور چیزها را اصلاً من قبول ندارم؛ اسم و عنوانى که انسان را از لحاظ اعتبار بالا بیاورد، اما از لحاظ واقعیت در آن چیزى نباشد، فایده‏اى ندارد. در پیچ و خم تشکیلات عظیم فعالیت کشور - چه فعالیت اقتصادى، چه فعالیت ادارى - و هر جائى ممکن شد، بشوید یک پیچ، بشوید یک مهره! در این کارخانه‏ى عظیم، هر کدام از پیچ‏ها شل باشد، محصول خراب خواهد شد. در خط تولید دیده‏اید؛ کارگرها ردیف مى‏ایستند و هر کدام کارشان عبارت است از این که این پیچ یا مهره را محکم کنند یا کارهاى دیگر را انجام بدهند. دانه دانه‏ى این کارها، در مجموعه‏ى کارکرد این دستگاه تأثیر مى‏گذارد. این باید تأمین بشود.

بسیج دانشجویى نیازهائى دارد؛ نیازهاى اصلى و عنصرى و اساسى: نیاز اولش به فکر و تحلیل و روشن‏بینى است. فکر، تفکر، اندیشه‏پردازى - یا به قول شماها کارِ تئوریک - در زمینه‏ى مسائل اسلام، در زمینه‏ى مسائل انقلاب، در زمینه‏ى مسائل بین‏المللى و در زمینه‏ى مسائل جارى؛ به طورى که دانشجوى بسیجى، در هر جمع دانشجویى، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتکار بیشترى داشته باشد. همان طورى که گفتم و اشاره کردم، حقایق را از وراى جناح‏بندى‏هاى سیاسى نگاه کنید و ببینید؛ از بالا نگاه کنید و جبهه را ببینید. در یک جبهه‏ى گسترده‏اى که ممکن است طول آن صد کیلومتر باشد، واحدهاى گوناگونى هستند؛ یک نفر در یک واحد، فقط خودش را مى‏بیند. اما آن کسى که با هلى‏کوپتر از بالا عبور مى‏کند، آرایش جنگى مجموعه‏ى این واحدها را مى‏بیند. از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید؛ آن وقت جاى خودتان را درست پیدا مى‏کنید که کجا باید باشید، چه کار باید بکنید، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید، به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید. همان طور که گفتم گاهى یک حرف حق را نباید زد؛ چون گفتن این حرف، پازل دشمن را تکمیل مى‏کند. مواظب باشید در هیچ مرحله‏اى، شما تکمیل‏کننده‏ى پازل دشمن نباشید.

یک نیاز دیگر عبارت است از جهاد علمى. جهاد علمى براى شما لازم است. باید در میدانهاى علم وارد بشوید؛ وزارتخانه‏ها هم باید کمک کنند؛ معاونتهاى تحقیقاتى هم باید کمک کنند؛ معاونتهاى ادارى مالى دانشگاه‏ها و وزارتخانه‏ها هم باید کمک مالى کنند؛ خود سازمان مقاومت بسیج هم در بخشهایى باید کمک و پشتیبانى کند.

یکى دیگر از نیازهاى عمده‏ى شما مسأله‏ى اخلاق و معنویت است. شماها جوانهاى خوبى هستید؛ این را بدون تعارف مى‏گویم؛ انصافاً جوانهاى بسیجى ما، جوانهاى خوبى هستند. اما خوبى مراتبى دارد. هیچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسید؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشید. سعیتان این باشد که گناه نکنید. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهید. از یاد خدا غفلت نکنید. با قرآن انس پیدا کنید. در محیطهاى گوناگون که با همدیگر هستید، سعى کنید به دیندارى و معنویتِ یکدیگر کمک کنید. اگر رفیقى در جایى پایى کج مى‏گذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بدارید. عزیزان من! از لحاظ اخلاق خودسازى کنید. انسان با تمرین، همه‏ى کارها را، همه‏ى خلقیات و خوى‏ها را مى‏تواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانى که شما هستید. در فصل ما - فصل پیرى - محال نیست، اما خیلى سخت است. در فصل شما نه، خیلى آسان است. اگر بى‏نظمید و بخواهید به خودتان نظم بدهید، آسان است. اگر بخیلید و بخواهید به خودتان سخاوت بدهید، آسان است. اگر بداخلاق و اخم‏رو و ترش‏رو و بهانه‏گیرید و بخواهید به خودتان خوش‏اخلاقى بدهید، آسان است. اگر غیبت‏کننده و ایرادگیرنده‏ى از این و آنید و بخواهید خودتان را نگه دارید، آسان است. با تمرین! با تمرین حقیقتاً مى‏توانید به سمت تعالى حرکت کنید؛ به این احتیاج دارید. این جوانهایى که اول وارد دانشگاه مى‏شوند، غالباً دلهاى پاکى دارند و دلشان هم مى‏خواهد که یک کانون معنویتى پیدا کنند و به او بپیوندند؛ بسیج مورد نظر آنهاست و از بسیج توقع دارند. شما به یک معنا، شبیه ما طلبه‏ها هستید: مردم از طلبه‏ها انتظار بیشترى دارند؛ از بسیج هم انتظار بیشترى دارند. پس اخلاق و معنویت هم از نیازهاى عمده‏ى شماست! درسهاى اخلاقى را در بین خودتان رائج کنید. از اساتید اخلاق و موعظه‏گرها استفاده کنید. البته مواظب باشید در دام عنکبوتهاى دنیادار و دکاندار گرفتار نشوید؛ این روزها از این چیزها هم زیاد است: دکاندارهایى که به اسم معنویت، ادعا مى‏کنند که امام دیدیم و ...! هیچ واقعیتى هم ندارد. حواستان باشد که اسیر آنها نشوید.

از جمله‏ى نیازهاى شما، یک مجموعه‏ى اندیشه‏ورز است. من دلم مى‏خواهد ما گرته‏بردارى از لغات خارجى را کمتر کنیم. متأسفانه کم‏کارى‏هاى ما موجب شده که گرته‏بردارى کنیم. اتاق فکر، درست ترجمه‏اى از انگلیسى است. من دلم نمى‏خواهد کلمه‏ى «اتاق فکر» را به کار ببرم، اما چاره‏اى نیست. یک مجموعه‏ى فکرى درست کنید - همان اتاق فکر در مراکز - اینها بنشینند فکر کنند، فکرهاى عالى بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفکر استفاده کنید. نشریات بسیج دانشجویى جزو پُرمایه‏ترین و غنى‏ترین نشریات باشد که هر دانشجویى یا هر استادى یا هر کسى بیرون از محیط دانشگاه آن را نگاه کرد، از آن استفاده کند؛ این جزو نیازهاى شماست.

یکى از نیازها، گزینش افراد باصلاحیت در بخشهاى مختلف این تشکیلات بزرگ است. امام (رضوان‏اللَّه‏تعالى‏علیه) همیشه به همه - از جمله به دانشجوها - توصیه مى‏کردند که از نفوذى‏ها بپرهیزید؛ واقعش هم همین بود. آن اوایل جزو مجموعه‏هاى ماهر در نفوذ، اعضاى حزب توده بودند که با چاپلوسى و ظاهرفریبى و ریاکارى، خودشان را جا مى‏زدند. بعد البته یک عده‏ى دیگر هم از آنها یاد گرفتند و وارد تشکیلاتهاى گوناگون و بخشهاى مختلف نظام شدند و کار را به جایى رساندند که حاکمیت دوگانه را هم ادعا کردند. شماها که یادتان هست؛ مال چهار پنج سال پیش است. حاکمیت دوگانه، انشقاق، انشقاق در رأس! خیلى چیز عجیبى است! به این جا هم رسیدند. حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناک است؛ یکى به خاطر یک فکرى از مجموعه‏اى جدا بشود، باز یکى دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالى که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگى را به خاطر آن به هم بزند. بنده که عرض کردم اتحاد ملى، خوب، اتحاد ملى براى شما دانشجویان بسیجى از همین بسیج خودتان شروع مى‏شود: اتحاد سازمانى و تشکیلاتى. نگذارید شما را تکه‏تکه و پاره‏پاره کنند.

و یک توصیه هم که واقعاً به آن احتیاج دارید - با اینکه شماها بسیجى هستید و تحرک شما زیاد است - این است که مراقب باشید تحرک خود را از دست ندهید و از تنبلى بپرهیزید؛ این چیز مهمى است. تن‏آسایى نکردن، چیز مهمى است.

به نظر من بسیج دانشجویى با این توصیه‏هایى که عرض کردیم، با آن نکات و روشن‏بینى‏هایى که در خود شماها هست - که من نمونه‏اش را امروز از شما شنیدم - ان‏شاءاللَّه براى آینده‏ى کشور، برکاتش از گذشته هم بیشتر خواهد بود. من احساس مى‏کنم که ان‏شاءاللَّه بسیج و بخصوص بسیج دانشجویى، در آینده باز به برکات بیشتر و فراوانى دست خواهد یافت.

خوب، ما حرف که با شما بیشتر از اینها داریم، شما هم حرف با ما خیلى دارید؛ اما چه کنیم که متأسفانه وقتها کم است و باید شما را به خدا بسپاریم. پروردگارا! این دلهاى جوان را با نور معرفت و لطف خود نورانى کن. پروردگارا! ما را هم به برکت لطافت و نورانیت این جوانها نورانیت بده. پروردگارا! ما را در میدان جهادِ دشوار فى سبیل‏اللَّه روزبه روز موفق‏تر بگردان؛ عزم ما و نیت ما را مقاوم و پایدار بگردان. پروردگارا! دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامى را نابود کن؛ ملت ایران را به آرزوهاى بزرگ خود برسان؛ ارواح طیبه‏ى امام عزیز و عظیم‏الشأن ما و شهداى گرانقدر ما را با ارواح ائمه‏ى هدى‏ (علیهم‏السّلام) و شهداى صدر اسلام محشور بفرما؛ قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنافداه) را از ما راضى و خشنود کن.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته


بیانات (2)

سه شنبه 86 تیر 19

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار جمعى از دانشجویان برگزیده و نمایندگان تشکل‏هاى دانشجویى 
 

24/ 7/ 84

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏
 

شکى نیست که در جمع گرم و صمیمى شما سینه‏هاى پُر از حرف کم نیست. خیلى‏ها حرفهایى دارند که لااقل به نظر خودشان گفتنى و شنیدنى است و در جلسه‏ى امروزِ ما هم جاى آن حرفها خالى است. افسوس که وقت نیست؛ والّا اگر وقت بود، من با همه‏ى پیرى و بى‏حوصلگى، حوصله مى‏کردم و باز هم مى‏شنیدم؛ منتها دیگر مجال نیست.

قدرى هم جوانها عادت کنند به فروخوردن سخن خود؛ این هم یک تمرین است. در چالش‏هاى عظیم زندگى، خیلى اوقات هست که انسان حرفى دارد و دلش مى‏خواهد آن را بگوید؛ اما به هر دلیلى حرف را فرو مى‏خورد؛ این در مواقعى یک مصلحت بزرگ است؛ به این هم عادت کنید، بد نیست. در جاى خود ان‏شاءاللَّه مجال‏هایى خواهد بود و خواهید گفت آنچه را که فکر مى‏کنید باید گفت.

با صرف نظر از پیشنهادهایى که جمع شما جوانها این‏جا بیان کردید - که بسیارى از آن پیشنهادها قابل توجه است و آنها را در دفتر ما جمع‏آورى مى‏کنند تا ان‏شاءاللَّه ببینیم چگونه باید با آنها رفتار کرد - به نظر من آنچه براى مجموعه‏ى دانشجوى کشور با توجه به خصوصیات و ویژگى‏هاى دانشجویى مهم است و باید هم مهم باشد، این است که در یک نگاه کلى، کشور ما ایران در کجاى تاریخ و کجاى جغرافیا قرار گرفته. مى‏خواهیم فرض را بر این بگذاریم که دانشجو در اعماق دل خود و در بلندپروازى‏هاى ذهن جوانانه‏ى خود، از مسائل شخصى و شغل و امثال اینها عبور کرده. نه این‏که شغل و زندگى و ازدواج و مسکن را نمى‏خواهد - اینها که ضروریات زندگى است - بلکه به این معنا که در این ایستگاه‏هاى موقت و کوچک، منحصر و متوقف نمانده؛ ذهن جوان دانشجو از این‏جاها پرواز مى‏کند و آرمان‏ها را جستجو مى‏کند. در نگاه آرمانى - که باید باشد و اگر نباشد، جوانى و زندگى نیست - جایگاه ما از لحاظ دید تاریخى و جغرافیایى و جغرافیاى سیاسى کجاست؟ ما به عنوان ایرانِ جمهورى اسلامى، حرفمان در دنیا چیست؟

دوم این‏که اگر بخواهیم این سخن به کرسى بنشیند، باید چه‏کار کنیم؟ این، حرف اصلى ما با دانشجوهاست و به نظر من فکر اصلى است که جماعت دانشجو باید آن را دنبال کند.

اما جواب سؤال اول که جاى ما کجاست. در یک جمله‏ى کوتاه، جاى ما به چالش کشیدن زشتى‏ها و سختى‏ها و دردمندى‏هایى است که از سلطه‏ى زر و زور و حاکمیت فساد مالى و قدرت، در دنیا و در سطح بین‏المللى به‏وجود آمده؛ این را دست کم نگیرید. پول و قدرت پولى امروز توانسته ظریف‏ترین، لطیف‏ترین و شیواترین حقایق عالم ماده را هم در خدمت بگیرد؛ همین هنرى که جوان عزیزمان آمدند این‏جا گفتند. امروز برجسته‏ترین و تواناترین مجموعه‏ى سینمایى دنیا در «هالیوود» است. شما ببینید هالیوود در خدمت چیست، در خدمت کیست، در خدمت کدام فکر و کدام جهت و کدام خواب براى بشریتِ بیچاره‏ى رو به رشد است. من که نه در سینما تخصص دارم، نه هالیوود را درست مى‏شناسم، این را نمى‏گویم؛ این نقلِ سخن کسانى است که کارشان این است، فکرشان این است و نقاد این صحنه‏ها و میدان‏ها هستند؛ اینها مى‏گویند امروز هنر سینمایى - که من هالیوود را به عنوان برجسته‏ترین، مثال زدم؛ والّا بقیه‏ى مجموعه‏هاى سینمایى دنیا هم همین‏طورند - در خدمت اشاعه‏ى فحشا، اشاعه‏ى پوچى، اشاعه‏ى بى‏هویتى انسان، در خدمت خشونت، در خدمت مشغول کردن بدنه‏ى ملتها به یکدیگر است تا طبقه‏ى متعالى و بالا بتوانند بى‏دغدغه زندگى کنند. سینما که یک هنر بسیار پیشرفته و مدرن است، این‏گونه است؛ شعر هم همین‏طور است؛ قصه هم همین‏طور است؛ نقاشى هم همین‏طور است؛ انواع شعبه‏هاى هنر همین‏گونه است.

قدرت‏هاى اقتصادى از دین هم استفاده مى‏کنند؛ از کلیسا هم استفاده مى‏کنند. یکى دو سال پیش، من کتابى از یک نویسنده‏ى امریکایى خواندم که در این‏جا ترجمه و چاپ و منتشر شده است. او در این کتاب استفاده‏ى قدرتها را از مجموعه‏ى دستگاه و تشکیلات کلیسا تشریح مى‏کند. من کلیسا را که اسم مى‏آورم، نه این‏که مى‏خواهم بگویم مسجد آن‏طورى نیست؛ نخیر، قدرت و پول و زر و زور از مسجد و معنویات هم استفاده مى‏کند. سلطه‏ى پول بر دنیا خیلى چیز عجیبى است. نتیجه‏ى آن، فقر عظیم جهانى، گرسنگى چند میلیارد انسان، تربیت غلط و ضدمعنوى نسل‏هاى روبه‏رشد بشر، جنگهاى تحمیل شده‏ى بر ملتها و بازیچه قرار گرفتن سازمان‏هاى بین‏المللى است. آژانس بین‏المللى انرژى هسته‏یى به عنوان مثال مطرح شده و همه دارند مى‏گویند، که یک نمونه‏اش است. این نهاد، وابسته به سازمان ملل است و براى نظارت بر عدم اشاعه‏ى سلاح‏هاى هسته‏یى به وجود آمده. شما ببینید برخوردش با کشورها چگونه است؛ تبعیض‏اش چگونه است؛ دخالت عنصر سیاسى در آن چگونه است؛ به‏خاطر این‏که زر و زور در آن تسلط دارند. اینها زشتى‏ها و چالش‏هاى بزرگ دنیاى امروز است. کى‏ مى‏خواهد با اینها مواجه شود؟ یک انسان، یک حزب و یک مجموعه نمى‏تواند. آن چیزى که مى‏تواند در مقابل این امواج کُشنده و کوبنده بایستد، یک هویت عظیم جمعىِ بین‏المللى است. امروز این هویت عظیم جمعى و بین‏المللى در حال شکل گرفتن است؛ محورش هم نظام جمهورى اسلامى است. روى اینها تأمل کنید؛ اینها چیزهاى قابل عبور و آسان نیست.

علت شلاق‏هایى هم که بر پیکر تأثرناپذیر جمهورى اسلامى پى‏درپى وارد مى‏کنند، همین است؛ چون ما ایستاده‏ایم؛ ایستادن امیدوارانه؛ نه ایستادن نومیدانه. بعضى‏ها ایستاده‏اند و مى‏گویند ما تا آخرین قطره‏ى خونمان را هم خواهیم داد. البته ما اگر پایش بیفتد، تا آخرین قطره‏ى خون را مى‏دهیم؛ اما مى‏دانیم به آخرین قطره‏ى خون نمى‏رسد.

ما پیش برده‏ایم و توانسته‏ایم در جهت‏هایى که انقلاب براى ما ترسیم کرده، به شکل محسوس پیشروى کنیم. این شوخى است که مراکز قدرت سیاسى دنیا تصریح کنند که ایران به یک قدرت منطقه‏یى تبدیل شده و اگر فلان کار و فلان کار را نکنیم، به یک قدرت جهانى تبدیل خواهد شد؟ این چیز کمى است؟ شما خیال مى‏کنید در دنیاى فوق مدرنِ پیشرفته‏ى علمى و این همه ثروت متراکم، این چیز کمى است که یک مجموعه‏ى سیاسى به نام دین و معنویت و عدالت و با پشتیبانى مردم به‏وجود بیاید و چنین جایگاه و موقعیتى پیدا کند؟ امروز این اتفاق افتاده است. خیمه‏یى که این‏جا سرِپاست، ریسمانها و میخ‏هاى عمیقى که این خیمه در سرزمین اسلامى دارد، در کشورهاى دیگر کوبیده شده است. ما در ملتهاى گوناگون عمق استراتژیک داریم. شماها ان‏شاءاللَّه وقتى در عرصه‏هاى وسیع‏تر وارد شوید - به کشورها مسافرت کنید، در میان ملتها حضور پیدا کنید - این را بیشتر احساس مى‏کنید. الان در کشورهاى دنیا، جمهورى اسلامى در دل ملتهاى مسلمان جا دارد. ما به چیزهایى عادت کرده‏ایم. رؤساى جمهور ایران پا مى‏شوند به کشورهاى دیگر مى‏روند. استقبال مردمى از این رؤساى جمهور براى هیچ رئیس‏جمهورى از هیچ کشورى در هیچ نقطه‏یى غیر از کشور خودش متصور نیست؛ این یک واقعیت است. بنده هم که زمان ریاست‏جمهورى به کشورهاى بیگانه سفر مى‏کردم، همین‏طور بود. رئیس‏جمهور بعد از من، و رئیس‏جمهور بعد از او هم به کشورهاى مختلف رفتند و ملتها نسبت به آنها اظهار عشق و علاقه کردند. این، هنر این رئیس‏جمهور نیست؛ هنر این حرکت عظیم است؛ هنر این موج‏آفرینى است؛ هنر هویت شماست؛ هویت نظام جمهورى اسلامى؛ این شأن ماست. ما مى‏توانیم پایه‏هاى غلطى را که قدرت اقتصادى متمرکزِ متراکمِ دستگاه‏هاى شیطانى براى خودشان به‏وجود آورده‏اند، به چالش بکشیم. در دنیا جنگ راه مى‏اندازند، قحطى به‏وجود مى‏آورند و بحران ایجاد مى‏کنند. یک سرمایه‏دار ناگهان در چندین کشور بحران مالى به‏وجود مى‏آورد. یادتان هست چهار، پنج سال قبل یک سرمایه‏دار یهودى و امریکایىِ ساکن اروپا با اسم مشخص و شناخته شده توانست مالزى و اندونزى و فیلیپین و تایلند را ورشکست کند؟ قدرت پول را ببینید. بنابراین قدرتهاى اقتصادى مى‏توانند بحران ایجاد کنند. بحران‏آفرینى، جنگ‏آفرینى و ایجاد نظام‏هاى خشن و قسى‏القلب - مثل اسرائیل - کار اینهاست. باید اینها را به چالش کشید. کى‏ مى‏تواند؟ یک هویت جمعىِ بین‏المللىِ زنده‏ى خسته‏نشو، متکى به ایمان قلبى و دینى؛ این است که نمى‏گذارد انسان خسته شود. هر چیز دیگرى قابل خسته شدن است، جز ایمان با طراوت دینى. این مى‏تواند آن قدرتها را به چالش بکشد و تعدیل کند و در نهایت آنها را از بین ببرد. ان‏شاءاللَّه در حکومت عدل مهدوى (سلام اللَّه‏علیه) و (عجّل‏اللَّه‏تعالى فرجه الشریف) این کارها انجام مى‏گیرد؛ منتها ما هم مى‏توانیم مقدماتش را انجام دهیم؛ اگر همت و اراده و ایستادگى و تدبیر داشته باشیم. این کارها، هم ایستادگى و شجاعت و قدرت مى‏خواهد؛ هم تدبیر و عقل مى‏خواهد. اینها کارهایى که دم‏دستى باشد و بشود همین‏طورى تمامش کرد، نیست؛ اما شدنى است و تا الان هم شده است. نظام جمهورى اسلامى که امروز برایش مسأله‏ى هسته‏یى حل شده است - و البته این فقط یک مثال است؛ بارها من این را گفته‏ام - همان نظامى است که روز اوّلى که به‏وجود آمد، مستکبران عالم نه تصور مى‏کردند و نه اگر تصور مى‏کردند، یک موى تنشان راضى بود که این کشور بتواند در زمینه‏هاى علمى پیشرفت کند. یکى از شما جوانها الان بیان کردند که در اوایل انقلاب ما در دانشگاه‏ها مشکل استاد داشتیم، مشکل پزشک داشتیم، مشکل متخصص داشتیم؛ اما امروز کشور از لحاظ علمى پیشرفته است. البته ما نباید همت خود را کم کنیم. مقدارى که پیش آمده، نسبت به آنچه باید پیش مى‏آمد، و نسبت به توانایى ما خیلى کم است.

چند روز پیش، این‏جا جلسه‏ى اساتید بود. چندین نفر از اساتید بخش‏ها و رشته‏هاى مختلف همان چیزى را تأکید مى‏کردند که همیشه اعتقاد راسخ قلبى من هم بوده که استعداد و ظرفیت و توانایى نظام جمهورى اسلامى بیش از اینهاست. ما مى‏توانیم؛ جایگاه ما این است. امروز اگر مى‏بینید علیه ما تلاش مى‏کنند، کار مى‏کنند، توطئه مى‏کنند و حمله مى‏کنند، به‏خاطر این جایگاه است. این، پاسخ سؤال اول.

سؤال دوم؛ چگونه مى‏توانیم در این چالش موفق شویم؟ این چیزى است که به شما جوانها خیلى ارتباط پیدا مى‏کند. قدرتهایى که در بخش‏هاى مختلف باید به‏وجود بیاوریم، در درجه‏ى اول قدرت علمى است. دانشگاه‏ها در این زمینه مسؤولیت دارند. یکى از آقایان این‏جا گفتند که بیاییم پیمان خلع سلاح را به جاى پیمان عدم اشاعه‏ى سلاح‏هاى هسته‏یى - که ان.پى.تى است - در دنیا مطرح کنیم. این ایده‏ى بسیار خوب و جالبى است، گفتنش هم خیلى آسان است؛ اما یک پیمان بین‏المللى با گفتن میان چند نفر که تشکیل نمى‏شود؛ یک نیروى پشتیبانى مى‏خواهد تا این را به صورت یک پیمان بین‏المللى دربیاورد. امریکا و شوروى سابق - دو قدرت درجه‏ى یک آن روز - نشستند راجع به خلع سلاح با همدیگر توافق کردند؛ اما چون اراده‏ى عمل نبود، نشد. کى‏ مى‏تواند پیمانى را به عنوان پیمان خلع سلاح مطرح کند، در وسط بگذارد و کشورهاى دنیا را موظف کند به این پیمان پایبند باشند؟ - البته نه موظفِ حتماً به زور سلاح، بلکه به زور سیاست، به زور گفتمان مسلط فرهنگى، به زور تغلیب هویت و شخصیت ملى - یک کشور قدرتمند.

قدرت پیدا کنید. اگر ایران اسلامى بتواند در زمینه‏ى علمى سخن خودش را در حد سخنان اول دنیا دربیاورد، کار شدنى است؛ چون علم، ثروت هم ایجاد مى‏کند، قدرت نظامى هم ایجاد مى‏کند، اعتماد به نفس هم ایجاد مى‏کند. من بارها گفته‏ام، باز هم مى‏گویم و باز هم بارها تأکید خواهم کرد که پایه و زیربناى اقتدار آینده‏ى شما ملت عزیز در قدرت علمى است.

دانشگاه‏ها را باید جدى گرفت؛ هم شما دانشجوها، هم اساتید. بدانید نقشه‏هایى وجود دارد براى این‏که دانشگاه‏هاى ما را از کار بیندازند. شما غصه مى‏خورید که بودجه‏ى مراکز تحقیق را دیر مى‏دهند؛ خیلى خوب، این را مى‏شود جبران کرد؛ مى‏شود دنبال کرد. کسانى تلاش و توطئه مى‏کنند تا اصلاً درِ کلاسهاى درس و کارگاه‏هاى تحقیق را ببندند و دانشجو را به علم و فراگیرى بى‏رغبت کنند. با این توطئه باید مبارزه کرد. این مبارزه، هم به عهده‏ى دولت و مسؤولان است، هم به عهده‏ى شما تشکل‏هاست، هم به عهده‏ى عناصر صاحب نفوذ و صاحب اقتدار است.

پروردگارا! دلهاى ما را در این ماه رمضان با خودت آشناتر و نزدیکتر بفرما. پروردگارا! نورانیتى که بر دل جوانان افاضه کردى و جوان را آمیخته‏ى با شفافیت و معنویت کردى، همیشه براى جوانان عزیز کشور اسلامى ما حفظ کن. پروردگارا! دعاهاى جوانهاى ما را مستجاب کن؛ خواسته‏هاى آنها را برآورده کن. پروردگارا! پیوند بین جوانهاى دانشجوى خوب ما و جوانهاى دیگر کشورها را - که صحبت یکى از دوستان بود و من در قالب دعا مى‏خواهم این را تأیید کنم - روزبه‏روز بیشتر کن.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه



بیانات (1)

یکشنبه 86 تیر 17

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور

07/ 9/ 84

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

هفته‏ى بسیج و میقات فرزندان دلاور این کشور و تجدید خاطرات عظمت‏هایى که این جوانان در طول این سال‏ها آفریده‏اند، فرصت بسیار مهم و بزرگى است.

امروز مصادف است با سالگرد شهادت امام صادق (علیه‏الصّلاةوالسّلام). بین حرکت امام صادق (علیه‏الصّلاةوالسّلام) و به‏طور کلى حرکت عمومى ائمه‏ى هدى‏ (علیهم‏السّلام)، بخصوص نُه امامى که از بعد از حادثه‏ى عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولى‏عصر (ارواحنا فداه) این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حرکت بسیجىِ امروز ملت ما، رابطه‏یى وجود دارد. وقتى شما به تاریخ اسلام نگاه مى‏کنید، مقطعى را مى‏بینید که در آن، خلافت - یعنى حکومت مبتنى بر پایه‏هاى دین - تبدیل شده است به سلطنت، که یکى از مقاطع بسیار خطرناک تاریخ اسلام است. البته بعضى از صحابه‏ى بزرگ پیغمبر در همان اوقات، جامعه‏ى اسلامى را از این‏که این حادثه پیش بیاید، برحذر مى‏داشتند؛ اما پیش آمد. چرا پیش آمد و علل و عواملش چه بود و چه کسانى بودند؟ اینها فعلاً مورد بحث من نیست، ولى این حادثه اتفاق افتاد. نتیجه‏ى این اتفاق این بود که جامعه‏یى که بر اساس ارزش‏هاى دینى و اسلامى و در جهت سعادت و صلاح انسان و انسانیت پدید آمده بود، مسیر خودش را به‏صورت فاحشى تغییر داد. وقتى از منبع و مرکز حکومت یک جامعه، تقوا نتراود، صلاح و دین و معرفت و هدایت سرازیر نشود، بلکه به‏عکس، از رأس قله‏ى جامعه، دنیاطلبى، اشرافیگرى، ماده‏گرایى، شهوت‏پرستى صادر شود و بروز کند، معلوم است که در یک چنین جامعه‏یى، چه بر سر ارزش‏هاى اصیل و والا خواهد آمد. و این اتفاق در یک برهه‏یى، سال‏ها بعد از وفات نبى‏مکرم اسلام، در تاریخ صدر اسلام پیش آمد. در چنین شرایطى، دلسوزان و مؤمنان صادق، چه وظیفه‏یى دارند؟ در رأس همه، آن کسانى که بیش از همه وظیفه دارند، امامان معصوم هستند؛ زیرا خداى متعال به آنها از علم خود، از روح خود، از هدایت خود، نصیب وافرى داده است؛ آنها را عالم و معصوم و هدایت‏کننده و هدایت‏شونده قرار داده است. ائمه‏ى ما در این دوران، وظیفه‏ى خودشان دانستند که در مقابل این انحراف عجیب بایستند. آنها مدتى با ایستادگىِ رویاروى و واضح سیاسى - مثل دوران امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) که اثر خود را گذاشت - کار خود را کردند. آن کار، شعله‏ى اعتراضِ عمیقى را به وضعیت تازه‏ى پدیدآمده‏ى انحرافى در جامعه‏ى اسلامى برافروخت و بعد از آن، در دوران ائمه‏ى بعدى، این کار با دشوارى بسیار پیچیده و پُررنجى ادامه پیدا کرد. ائمه‏ى اطهار (علیهم‏السّلام) وظیفه‏ى خود مى‏دانستند که هم پایه‏ى ارزش‏ها و تفکر اسلامى را در ذهنیت جامعه مستحکم و عمیق نمایند و هم سعى کنند که بناى آن سلطنت پدید آمده و بناحق بر جاى نبوت نشسته را منهدم و ویران کنند و یک بناى حقیقى و صحیحى به‏وجود بیاورند. ائمه (علیهم‏السّلام)، این دو کار را مى‏کردند. آنچه عرض مى‏کنم، موضوع یک بحث بسیار طولانى و ریز است که کتاب‏ها خواهد شد؛ این، یک تصویر اجمالىِ از دور است.

ائمه (علیهم‏السّلام)، مبارزه‏ى بسیار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیرى را مى‏کردند؛ هم در زمینه‏ى معنوى و فرهنگى؛ براى حفظ پایه‏هاى اعتقاد اسلامى و جلوگیرى از انحرافى که در جهت بناى حکومت سلطنتى ممکن بود به‏وجود بیاید، که به‏وجود آمده بود؛ هم در جهت مبارزه‏ى سیاسى. اوج این حرکت در زمان امام صادق بود. نمى‏شود گفت در زمان‏هاى دیگر، این حرکت اوج نداشت؛ چرا، در زمان امام رضا (علیه‏السّلام) و در زمان‏هاى دیگر هم همین‏طور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق (علیه‏السّلام) یک فرصت و فسحتى را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کارى بکنند که با پایه‏هاى معرفت اسلامىِ صحیح در جامعه، آن‏چنان مستحکم بشود که تحریف‏ها دیگر نتواند این پایه‏ها را از بین ببرد. ایشان این کار را کرد، تا این زمینه بماند و در هر دوره‏یى از دوره‏هاى تاریخ، کسانى که لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده کنند و نظام اسلامى و مبناى مبتنى بر ارزش‏هاى اسلامى را به‏وجود بیاورند و این بناى رفیع را بسازند. این، کارِ امام صادق (علیه‏الصّلاةوالسّلام) است. آنچه که ما امروز در عرصه‏ى نظام جمهورى اسلامى با آن مواجه هستیم، شباهتى به این حرکت عظیمِ عمیقِ نیازمند به صبر و حوصله‏ى ائمه (علیهم‏السّلام) دارد؛ به همان اندازه هم تأثیرات عمیقى را دارد.

امروز دنیاى اسلام تقریباً شامل یک میلیارد و نیم جمعیت، با حدود پنجاه کشور و دولت، است. اگر در بین این جمعیت عظیم - که در نقاط مهم دنیا هم ساکنند - تکیه‏ى به ارزش‏هاى اسلامى وجود مى‏داشت، بدون شک، امروز ملت مسلمان و امت بزرگ اسلامى پیشتاز در علم و مدنیت و معرفت و جلوه‏ى دین و دنیا و اخلاق و زندگى بود؛ چیزى که امروز ما در دنیا نداریم و نظیر آنچه را هم که این تصویر را در ذهن ما زنده مى‏کند، در دنیا نیست. ملت‏ها و دولت‏هاى غرب، پیشرفت علمى دارند؛ جلوه‏هاى براقى در زندگى آنها مشاهده مى‏شود؛ اما این، فقط بخشى از وجود انسان است و اخلاق و معنویت، رحم و انصاف، دلبستگى به آرمان‏هاى والاى الهى، ارتباط با خدا و پرداختن به دل، در زندگى آنها نیست و روزبه‏روز کم‏رنگ‏تر شده است و باز هم دایم کم‏رنگ‏تر مى‏شود. اگر یک روز معابد و کلیساهاى آنها یک مَسحه‏یى از معنویت داشت، آن هم بتدریج تحت‏تأثیر هیمنه‏ى مادیت دنیا ضعیف‏تر و ضعیف‏تر و ضعیف‏تر مى‏شود؛ اما ما در طول این قرن‏هاى متمادى، یک مجموعه‏ى عظیم انسانى را در دنیا نداشتیم که هم بتواند دنیاى خود را از لحاظ بهره‏مندى از مواهب طبیعت و پیشرفت‏هاى علمى دنیایى آباد بکند، هم توجه به معنویت، توجه به اخلاق، جزء اصلى زندگى آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نکنند و براى ارتباطات مهم زندگى هم از تعلیم و هدایت الهى خودشان را محروم نکنند. دنیاى اسلام مى‏توانست چنین وضعیتى را داشته باشد؛ اما متأسفانه پیش نیامده. دنیاى اسلام تا وقتى انقلاب عظیم اسلامى پیش نیامد، یک نظام مبتنى بر تعالیم اسلام و هدایت اسلامى را تجربه نکرد. این انقلاب درست در خط جهت‏گیرى ائمه (علیهم‏السّلام) قرار داشت. ما اگر در این بیست‏وهفت سال توانستیم و در وسع و قدرت ما بود که حرکت خود را با همان نواخت و آهنگى که ائمه (علیهم‏السّلام) پیش مى‏رفتند، تنظیم بکنیم، امروز به قله‏هاى خیلى رفیعى رسیده بودیم؛ منتها ما ضعیف و ناقص هستیم. آنچه پیغمبر اکرم در ظرف ده سال حکومتِ خود انجام داد، جوامع معمولى و رهبران معمولىِ مؤمن به همان راه، در ظرف صد سال هم نمى‏توانند انجام بدهند. نواخت کار و آهنگ حرکت ما، آهنگى است که از ضعف‏هاى ما سرچشمه مى‏گیرد. ما در جنب آن انسان‏هاى قدسى و بزرگ، انسان‏هاى ضعیفى هستیم، ولى به‏هرحال حرکت کردیم و به قدر وسع و توان خود پیش رفتیم.

ملت ایران از جان خود، از عزم و اراده‏ى پولادین خود مایه گذاشت و تا امروز کارهاى عظیمى انجام شده است که بعضى از آنها شبیه افسانه است. این حرکتى که از اول انقلاب تا امروز در جهت ایجاد یک بناى رفیع اجتماعىِ مبتنى بر هدایت دین و انگشت اشاره‏ى قرآن، در کشور ما انجام مى‏گیرد، تداوم همان حرکت ائمه (علیهم‏السّلام) است. لُب و لباب و مظهر خالص و کامل این حرکت هم از اول انقلاب تا حالا، بسیج بوده است. وقتى مى‏گوییم «بسیج»، مراد ما فقط یک مجموعه‏ى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزش‏هاى نظامى نیست، بلکه بسیج، یعنى مجموعه‏ى انسان‏هایى که نیروى خودشان را به میدان مى‏آورند تا در جهاد عمومى کشور و ملت‏شان، در جهت رسیدن به قله‏ها، فعال باشند و با آنها همکارى کنند و در کارشان سهیم باشند؛ این، معناى بسیج است. آن مادرى که با عشق به فرزند خود - که عشق مادران به فرزندان‏شان، چیزى شبیه افسانه‏هاست؛ افسانه‏یى که هر روز در زندگى ما، هزاران و هزاران بار واقعیت و تجسم پیدا مى‏کند - با طوع و رغبت، او را راهى جبهه‏ى دفاع مى‏کند و بعد که جنازه‏ى فرزند شهیدش را تحویل مى‏گیرد، به جاى اظهار پشیمانى، به جاى اظهار گله، اظهار سرافرازى و افتخار مى‏کند، مظهر یک بسیجى کامل است. آن خانواده‏هایى که در دوران سخت این کشور، در همه‏ى مشکلاتى که بر سر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؛ با زبان‏شان، با پول‏شان، با کارِ دستى‏شان، با حضورشان، همان کارى را که مى‏توانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند، اینها بسیجى‏اند. یک سیاستمدار بسیجى، یک نظامى بسیجى، یک دانشجوى بسیجى، یک روحانى بسیجى، یک کشاورز بسیجى، یک کارگر بسیجى، یک محقق و دانشمند بسیجى، یک استاد بسیجى، از همه‏ى قشرها یک بسیجى، آن کسى است که مقدورات و امکان خود را در راه هدف‏هاى عظیم این ملت به میدان مى‏آورد؛ خود را سهیم مى‏کند؛ خود را مسؤول مى‏داند و مایل نیست کنار بنشیند، تا دیگران تلاش کنند، او هم نگاه کند؛ یا آن‏جایى که سودمند است، سودش را ببرد؛ و یا تا یک گوشه‏اش ساییده شد، بنا کند به ایراد گرفتن و اعتراض کردن؛ این‏جور انسان هم در جامعه داریم؛ بسیجى آن کسى است که این‏گونه نیست. آن‏جایى که نیازمند رفتن به عرصه‏ى نظامى است، او پیشاهنگ است؛ جوان و پیر هم نمى‏شناسد؛ دور و نزدیک هم نمى‏شناسد؛ آن جایى که جاى حضور در عرصه‏ى سیاسى و میدان سیاست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آن جایى که در عرصه‏هاى بین‏المللى باید حضور پیدا کرد - عرصه‏هاى گوناگون بین‏المللى؛ عرصه‏ى سیاسى، عرصه‏ى فرهنگى، عرصه‏ى ورزشى - او در آن‏جا، مظهر عزت ملت و کشور خود است. با این روحیه، با این احساس، در آن‏جا حاضر مى‏شود؛ آن جایى که جاى علم است، جاى تحقیق است، جاى صبر کردن بر مشکلاتِ نوآورى علمى است، از جان و ذهن خودش مایه مى‏گذارد؛ آن جایى که جاى پول خرج کردن است، اگر پولى دارد، پول خرج مى‏کند. این، بسیجى است.

بسیجى هم شدت و ضعف دارد. بعضى در میدان بسیج، خلوص و صفایشان مثل خورشید مى‏تابد و انسان را مجذوب مى‏کند. به‏هرحال، بسیج یک فرهنگ است؛ بسیج، یک ذهنیت برجسته و والا در جامعه‏ى ماست.

ابراز دشمنى با بسیج، یعنى ابراز دشمنى با مجاهدت و تلاش و نشاط و کار در همه‏ى میدان‏ها. خیلى روشن است که آرزومندانِ ناکامى این ملت، از بسیج ناراحتند. هر کس آرزومند است که این ملت ناکام بشود و شکست بخورد، از حضور بسیج ناراحت است. همه‏ى دشمنان، همه‏ى حاسدان، همه دل‏بستگان به دشمن در داخل، از بسیج خوش‏شان نمى‏آید. اگر بتوانید بسیج را هرچه فراگیرتر کنید و دل‏هاى بیشتر و نشاطِ متراکم‏ترى را وارد این صحنه‏ى عمل بکنید، آینده‏ى این کشور تضمین‏شده‏تر است. روحیه‏ى بسیجى یک روحیه‏یى است که اگر در هر نقطه‏یى و در هر قشرى به‏وجود بیاید، در آن‏جا فعالیت و نشاط و حرکت و حیات را مضاعف و چند برابر مى‏کند؛ این معناى بسیج است.

بعضى خیال مى‏کنند بسیج یک سازمان دولتى است؛ اما این‏طور نیست. اگر هر کدام از دستگاه‏هاى گوناگون کشور روحیه‏ى بسیجى پیدا کنند، توفیقات‏شان بیشتر مى‏شود. امروز خوشبختانه دولت و رئیس‏جمهور و مجلس شوراى اسلامى و مسؤولان گوناگون افتخار مى‏کنند که عضو بسیجند. فرهنگ بسیجى است که مى‏تواند بر همه‏ى تحولات این کشور فایق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.

عزیزان من! ملت ما ده‏ها سال از مسیرى که باید پیش مى‏رفت، عقب نگه داشته شد؛ ما باید این عقب‏ماندگى را جبران کنیم. اینها واقعیت است؛ اینها عینیات تاریخ ماست. با ملت ما، یعنى همان ملتى که امروز در میدان علم که وارد مى‏شود، در دنیا شگفتى مى‏آفریند؛ در برخورد نظامى که وارد مى‏شود، دشمنانِ مجهز را دچار حیرت مى‏کند؛ در زورآزمایى‏هاى سیاسى که وارد مى‏شود، حریفان قَدَر را حریف مى‏شود - ما ملتى این‏گونه داریم. این ملت با این سرمایه‏هاى استعداد انسانى و با این سرزمین پهناور و حاصلخیز و زرخیز و سرشار از منابع طبیعى، مى‏توانست در اوج قله‏ى علم و تمدن و پیشرفت مادى و معنوى قرار بگیرد - کارى کردند که شد جزو کشورهاى جهان سوم؛ آن هم در آن ردیف‏هاى آخرِ آخر! این‏که این‏قدر دانایان این کشور به رژیم طاغوت لعن و طعن مى‏کنند، بیهوده نیست. این جنایت بر کشور ما وارد آمده و بر ملت ما تحمیل شد. ملتى را که مى‏توانسته به اوج بینهایت پرواز کند، بال‏هایش را بریدند، پاهاش را بستند و زخمى‏اش کردند؛ ملت ما را به یک ملت بدبین به خود، ناامید از آینده‏ى خود، بى‏تحرک براى رسیدن به افق‏هاى دوردست، مجذوب و واله در مقابل دیگران، تبدیل کرده بودند؛ اما انقلاب آمد و یک تکان سخت و یک تغییر نگرش عمیق به این ملت داد، که ملت ما بیدار شد، حرکت کرد، راه افتاد، خودش را شناخت و گفت «مى‏توانیم»؛ و توانست، حالا هم پیش رفته است. موتورِ حرکت ما، ایمان ماست و اتکاى ما، به خداست؛ تکیه‏ى ما، به راهنمایى‏ها و هدایت‏هاى الهى است، که در معارف دینى و در احکام ما وجود دارد؛ حرکت ما هم حرکت خوبى بوده و دشمن هم اتفاقاً همین نقطه‏ى اساسى، نقطه‏ى ایمان، را بمباران مى‏کند. الان در بین جامعه‏ى ما یک مجموعه‏یى افتخار مى‏کنند و با حماسه، از ایمان خودشان یاد مى‏کنند. این، خیلى باارزش است. این، بسیج است.

همه‏ى ابزارهاى فرهنگى و تبلیغى در طول صد سال یا بیشتر به‏کار گرفته شد، تا این ملت را به خودشان بدبین کنند - یکى از شخصیت‏هاى سرشناس معروف مى‏گفت: ایرانى، یک لولهنگ نمى‏تواند بسازد! - لولهنگ یعنى آفتابه گِلى؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست مى‏کردند. این‏جور این ملت را تحقیر مى‏کردند. این ملت حالا در زمینه‏هاى زیستى، در زمینه‏ى فعالیت‏هاى گوناگون علمى، تحقیقى کارهایى مى‏کند که خودش را جزو ده کشور اول جهان قرار مى‏دهد؛ این، شوخى نیست. این مسأله به ملت ما، به شما جوان‏ها، در هرجا که هستید و در هر قسمتى که کار مى‏کنید، هشدار مى‏دهد که قدر خودتان را بدانید، حرکت کنید، ناامید نشوید؛ شماها مى‏توانید. شما آن نسلى هستید که اگر خوب عمل کردید، آینده‏ى این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت الهى و اعتماد به کمک الهى، قواره‏ى اصلى بسیج است؛ این یک فرهنگ است. اگر این‏طور حرکت کنیم، خداى متعال کمک خواهد کرد. کمک الهى متعلق به همه‏ى خلایق است؛ به شرطى که خودشان را آماده‏ى دریافت این کمک کنند؛ دستشان را دراز کنند و این میوه را بچینند؛ از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه استفاده کنند؛ این، در اختیار همه است. البته عده‏یى نمى‏خواهند، شهوات نمى‏گذارد، گمراهى‏ها نمى‏گذارد، کورى‏ها نمى‏گذارد که ببینند و بفهمند و همت کنند؛ اما شما ملتى هستید که خواسته‏اید، شناخته‏اید، حرکت کرده‏اید و استفاده‏ى زیادى هم برده‏اید، باز هم باید تلاش کنید، تا ان‏شاءاللَّه از رحمت الهى استفاده کنید و ان‏شاءاللَّه دعاى حضرت بقیةاللَّه هم شامل حال همه‏ى شماها باشد.

 

والسّلام‏علیکم‏ورحمةاللَّه‏وبرکاته



مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی

By Ashoora.ir & Blog Skin