بیانات (1)
یکشنبه 86 تیر 17بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور
07/ 9/ 84 |
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
هفتهى بسیج و میقات فرزندان دلاور این کشور و تجدید خاطرات عظمتهایى که این جوانان در طول این سالها آفریدهاند، فرصت بسیار مهم و بزرگى است.
امروز مصادف است با سالگرد شهادت امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام). بین حرکت امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) و بهطور کلى حرکت عمومى ائمهى هدى (علیهمالسّلام)، بخصوص نُه امامى که از بعد از حادثهى عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولىعصر (ارواحنا فداه) این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حرکت بسیجىِ امروز ملت ما، رابطهیى وجود دارد. وقتى شما به تاریخ اسلام نگاه مىکنید، مقطعى را مىبینید که در آن، خلافت - یعنى حکومت مبتنى بر پایههاى دین - تبدیل شده است به سلطنت، که یکى از مقاطع بسیار خطرناک تاریخ اسلام است. البته بعضى از صحابهى بزرگ پیغمبر در همان اوقات، جامعهى اسلامى را از اینکه این حادثه پیش بیاید، برحذر مىداشتند؛ اما پیش آمد. چرا پیش آمد و علل و عواملش چه بود و چه کسانى بودند؟ اینها فعلاً مورد بحث من نیست، ولى این حادثه اتفاق افتاد. نتیجهى این اتفاق این بود که جامعهیى که بر اساس ارزشهاى دینى و اسلامى و در جهت سعادت و صلاح انسان و انسانیت پدید آمده بود، مسیر خودش را بهصورت فاحشى تغییر داد. وقتى از منبع و مرکز حکومت یک جامعه، تقوا نتراود، صلاح و دین و معرفت و هدایت سرازیر نشود، بلکه بهعکس، از رأس قلهى جامعه، دنیاطلبى، اشرافیگرى، مادهگرایى، شهوتپرستى صادر شود و بروز کند، معلوم است که در یک چنین جامعهیى، چه بر سر ارزشهاى اصیل و والا خواهد آمد. و این اتفاق در یک برههیى، سالها بعد از وفات نبىمکرم اسلام، در تاریخ صدر اسلام پیش آمد. در چنین شرایطى، دلسوزان و مؤمنان صادق، چه وظیفهیى دارند؟ در رأس همه، آن کسانى که بیش از همه وظیفه دارند، امامان معصوم هستند؛ زیرا خداى متعال به آنها از علم خود، از روح خود، از هدایت خود، نصیب وافرى داده است؛ آنها را عالم و معصوم و هدایتکننده و هدایتشونده قرار داده است. ائمهى ما در این دوران، وظیفهى خودشان دانستند که در مقابل این انحراف عجیب بایستند. آنها مدتى با ایستادگىِ رویاروى و واضح سیاسى - مثل دوران امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) که اثر خود را گذاشت - کار خود را کردند. آن کار، شعلهى اعتراضِ عمیقى را به وضعیت تازهى پدیدآمدهى انحرافى در جامعهى اسلامى برافروخت و بعد از آن، در دوران ائمهى بعدى، این کار با دشوارى بسیار پیچیده و پُررنجى ادامه پیدا کرد. ائمهى اطهار (علیهمالسّلام) وظیفهى خود مىدانستند که هم پایهى ارزشها و تفکر اسلامى را در ذهنیت جامعه مستحکم و عمیق نمایند و هم سعى کنند که بناى آن سلطنت پدید آمده و بناحق بر جاى نبوت نشسته را منهدم و ویران کنند و یک بناى حقیقى و صحیحى بهوجود بیاورند. ائمه (علیهمالسّلام)، این دو کار را مىکردند. آنچه عرض مىکنم، موضوع یک بحث بسیار طولانى و ریز است که کتابها خواهد شد؛ این، یک تصویر اجمالىِ از دور است.
ائمه (علیهمالسّلام)، مبارزهى بسیار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیرى را مىکردند؛ هم در زمینهى معنوى و فرهنگى؛ براى حفظ پایههاى اعتقاد اسلامى و جلوگیرى از انحرافى که در جهت بناى حکومت سلطنتى ممکن بود بهوجود بیاید، که بهوجود آمده بود؛ هم در جهت مبارزهى سیاسى. اوج این حرکت در زمان امام صادق بود. نمىشود گفت در زمانهاى دیگر، این حرکت اوج نداشت؛ چرا، در زمان امام رضا (علیهالسّلام) و در زمانهاى دیگر هم همینطور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق (علیهالسّلام) یک فرصت و فسحتى را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کارى بکنند که با پایههاى معرفت اسلامىِ صحیح در جامعه، آنچنان مستحکم بشود که تحریفها دیگر نتواند این پایهها را از بین ببرد. ایشان این کار را کرد، تا این زمینه بماند و در هر دورهیى از دورههاى تاریخ، کسانى که لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده کنند و نظام اسلامى و مبناى مبتنى بر ارزشهاى اسلامى را بهوجود بیاورند و این بناى رفیع را بسازند. این، کارِ امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) است. آنچه که ما امروز در عرصهى نظام جمهورى اسلامى با آن مواجه هستیم، شباهتى به این حرکت عظیمِ عمیقِ نیازمند به صبر و حوصلهى ائمه (علیهمالسّلام) دارد؛ به همان اندازه هم تأثیرات عمیقى را دارد.
امروز دنیاى اسلام تقریباً شامل یک میلیارد و نیم جمعیت، با حدود پنجاه کشور و دولت، است. اگر در بین این جمعیت عظیم - که در نقاط مهم دنیا هم ساکنند - تکیهى به ارزشهاى اسلامى وجود مىداشت، بدون شک، امروز ملت مسلمان و امت بزرگ اسلامى پیشتاز در علم و مدنیت و معرفت و جلوهى دین و دنیا و اخلاق و زندگى بود؛ چیزى که امروز ما در دنیا نداریم و نظیر آنچه را هم که این تصویر را در ذهن ما زنده مىکند، در دنیا نیست. ملتها و دولتهاى غرب، پیشرفت علمى دارند؛ جلوههاى براقى در زندگى آنها مشاهده مىشود؛ اما این، فقط بخشى از وجود انسان است و اخلاق و معنویت، رحم و انصاف، دلبستگى به آرمانهاى والاى الهى، ارتباط با خدا و پرداختن به دل، در زندگى آنها نیست و روزبهروز کمرنگتر شده است و باز هم دایم کمرنگتر مىشود. اگر یک روز معابد و کلیساهاى آنها یک مَسحهیى از معنویت داشت، آن هم بتدریج تحتتأثیر هیمنهى مادیت دنیا ضعیفتر و ضعیفتر و ضعیفتر مىشود؛ اما ما در طول این قرنهاى متمادى، یک مجموعهى عظیم انسانى را در دنیا نداشتیم که هم بتواند دنیاى خود را از لحاظ بهرهمندى از مواهب طبیعت و پیشرفتهاى علمى دنیایى آباد بکند، هم توجه به معنویت، توجه به اخلاق، جزء اصلى زندگى آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نکنند و براى ارتباطات مهم زندگى هم از تعلیم و هدایت الهى خودشان را محروم نکنند. دنیاى اسلام مىتوانست چنین وضعیتى را داشته باشد؛ اما متأسفانه پیش نیامده. دنیاى اسلام تا وقتى انقلاب عظیم اسلامى پیش نیامد، یک نظام مبتنى بر تعالیم اسلام و هدایت اسلامى را تجربه نکرد. این انقلاب درست در خط جهتگیرى ائمه (علیهمالسّلام) قرار داشت. ما اگر در این بیستوهفت سال توانستیم و در وسع و قدرت ما بود که حرکت خود را با همان نواخت و آهنگى که ائمه (علیهمالسّلام) پیش مىرفتند، تنظیم بکنیم، امروز به قلههاى خیلى رفیعى رسیده بودیم؛ منتها ما ضعیف و ناقص هستیم. آنچه پیغمبر اکرم در ظرف ده سال حکومتِ خود انجام داد، جوامع معمولى و رهبران معمولىِ مؤمن به همان راه، در ظرف صد سال هم نمىتوانند انجام بدهند. نواخت کار و آهنگ حرکت ما، آهنگى است که از ضعفهاى ما سرچشمه مىگیرد. ما در جنب آن انسانهاى قدسى و بزرگ، انسانهاى ضعیفى هستیم، ولى بههرحال حرکت کردیم و به قدر وسع و توان خود پیش رفتیم.
ملت ایران از جان خود، از عزم و ارادهى پولادین خود مایه گذاشت و تا امروز کارهاى عظیمى انجام شده است که بعضى از آنها شبیه افسانه است. این حرکتى که از اول انقلاب تا امروز در جهت ایجاد یک بناى رفیع اجتماعىِ مبتنى بر هدایت دین و انگشت اشارهى قرآن، در کشور ما انجام مىگیرد، تداوم همان حرکت ائمه (علیهمالسّلام) است. لُب و لباب و مظهر خالص و کامل این حرکت هم از اول انقلاب تا حالا، بسیج بوده است. وقتى مىگوییم «بسیج»، مراد ما فقط یک مجموعهى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزشهاى نظامى نیست، بلکه بسیج، یعنى مجموعهى انسانهایى که نیروى خودشان را به میدان مىآورند تا در جهاد عمومى کشور و ملتشان، در جهت رسیدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همکارى کنند و در کارشان سهیم باشند؛ این، معناى بسیج است. آن مادرى که با عشق به فرزند خود - که عشق مادران به فرزندانشان، چیزى شبیه افسانههاست؛ افسانهیى که هر روز در زندگى ما، هزاران و هزاران بار واقعیت و تجسم پیدا مىکند - با طوع و رغبت، او را راهى جبههى دفاع مىکند و بعد که جنازهى فرزند شهیدش را تحویل مىگیرد، به جاى اظهار پشیمانى، به جاى اظهار گله، اظهار سرافرازى و افتخار مىکند، مظهر یک بسیجى کامل است. آن خانوادههایى که در دوران سخت این کشور، در همهى مشکلاتى که بر سر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؛ با زبانشان، با پولشان، با کارِ دستىشان، با حضورشان، همان کارى را که مىتوانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند، اینها بسیجىاند. یک سیاستمدار بسیجى، یک نظامى بسیجى، یک دانشجوى بسیجى، یک روحانى بسیجى، یک کشاورز بسیجى، یک کارگر بسیجى، یک محقق و دانشمند بسیجى، یک استاد بسیجى، از همهى قشرها یک بسیجى، آن کسى است که مقدورات و امکان خود را در راه هدفهاى عظیم این ملت به میدان مىآورد؛ خود را سهیم مىکند؛ خود را مسؤول مىداند و مایل نیست کنار بنشیند، تا دیگران تلاش کنند، او هم نگاه کند؛ یا آنجایى که سودمند است، سودش را ببرد؛ و یا تا یک گوشهاش ساییده شد، بنا کند به ایراد گرفتن و اعتراض کردن؛ اینجور انسان هم در جامعه داریم؛ بسیجى آن کسى است که اینگونه نیست. آنجایى که نیازمند رفتن به عرصهى نظامى است، او پیشاهنگ است؛ جوان و پیر هم نمىشناسد؛ دور و نزدیک هم نمىشناسد؛ آن جایى که جاى حضور در عرصهى سیاسى و میدان سیاست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آن جایى که در عرصههاى بینالمللى باید حضور پیدا کرد - عرصههاى گوناگون بینالمللى؛ عرصهى سیاسى، عرصهى فرهنگى، عرصهى ورزشى - او در آنجا، مظهر عزت ملت و کشور خود است. با این روحیه، با این احساس، در آنجا حاضر مىشود؛ آن جایى که جاى علم است، جاى تحقیق است، جاى صبر کردن بر مشکلاتِ نوآورى علمى است، از جان و ذهن خودش مایه مىگذارد؛ آن جایى که جاى پول خرج کردن است، اگر پولى دارد، پول خرج مىکند. این، بسیجى است.
بسیجى هم شدت و ضعف دارد. بعضى در میدان بسیج، خلوص و صفایشان مثل خورشید مىتابد و انسان را مجذوب مىکند. بههرحال، بسیج یک فرهنگ است؛ بسیج، یک ذهنیت برجسته و والا در جامعهى ماست.
ابراز دشمنى با بسیج، یعنى ابراز دشمنى با مجاهدت و تلاش و نشاط و کار در همهى میدانها. خیلى روشن است که آرزومندانِ ناکامى این ملت، از بسیج ناراحتند. هر کس آرزومند است که این ملت ناکام بشود و شکست بخورد، از حضور بسیج ناراحت است. همهى دشمنان، همهى حاسدان، همه دلبستگان به دشمن در داخل، از بسیج خوششان نمىآید. اگر بتوانید بسیج را هرچه فراگیرتر کنید و دلهاى بیشتر و نشاطِ متراکمترى را وارد این صحنهى عمل بکنید، آیندهى این کشور تضمینشدهتر است. روحیهى بسیجى یک روحیهیى است که اگر در هر نقطهیى و در هر قشرى بهوجود بیاید، در آنجا فعالیت و نشاط و حرکت و حیات را مضاعف و چند برابر مىکند؛ این معناى بسیج است.
بعضى خیال مىکنند بسیج یک سازمان دولتى است؛ اما اینطور نیست. اگر هر کدام از دستگاههاى گوناگون کشور روحیهى بسیجى پیدا کنند، توفیقاتشان بیشتر مىشود. امروز خوشبختانه دولت و رئیسجمهور و مجلس شوراى اسلامى و مسؤولان گوناگون افتخار مىکنند که عضو بسیجند. فرهنگ بسیجى است که مىتواند بر همهى تحولات این کشور فایق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.
عزیزان من! ملت ما دهها سال از مسیرى که باید پیش مىرفت، عقب نگه داشته شد؛ ما باید این عقبماندگى را جبران کنیم. اینها واقعیت است؛ اینها عینیات تاریخ ماست. با ملت ما، یعنى همان ملتى که امروز در میدان علم که وارد مىشود، در دنیا شگفتى مىآفریند؛ در برخورد نظامى که وارد مىشود، دشمنانِ مجهز را دچار حیرت مىکند؛ در زورآزمایىهاى سیاسى که وارد مىشود، حریفان قَدَر را حریف مىشود - ما ملتى اینگونه داریم. این ملت با این سرمایههاى استعداد انسانى و با این سرزمین پهناور و حاصلخیز و زرخیز و سرشار از منابع طبیعى، مىتوانست در اوج قلهى علم و تمدن و پیشرفت مادى و معنوى قرار بگیرد - کارى کردند که شد جزو کشورهاى جهان سوم؛ آن هم در آن ردیفهاى آخرِ آخر! اینکه اینقدر دانایان این کشور به رژیم طاغوت لعن و طعن مىکنند، بیهوده نیست. این جنایت بر کشور ما وارد آمده و بر ملت ما تحمیل شد. ملتى را که مىتوانسته به اوج بینهایت پرواز کند، بالهایش را بریدند، پاهاش را بستند و زخمىاش کردند؛ ملت ما را به یک ملت بدبین به خود، ناامید از آیندهى خود، بىتحرک براى رسیدن به افقهاى دوردست، مجذوب و واله در مقابل دیگران، تبدیل کرده بودند؛ اما انقلاب آمد و یک تکان سخت و یک تغییر نگرش عمیق به این ملت داد، که ملت ما بیدار شد، حرکت کرد، راه افتاد، خودش را شناخت و گفت «مىتوانیم»؛ و توانست، حالا هم پیش رفته است. موتورِ حرکت ما، ایمان ماست و اتکاى ما، به خداست؛ تکیهى ما، به راهنمایىها و هدایتهاى الهى است، که در معارف دینى و در احکام ما وجود دارد؛ حرکت ما هم حرکت خوبى بوده و دشمن هم اتفاقاً همین نقطهى اساسى، نقطهى ایمان، را بمباران مىکند. الان در بین جامعهى ما یک مجموعهیى افتخار مىکنند و با حماسه، از ایمان خودشان یاد مىکنند. این، خیلى باارزش است. این، بسیج است.
همهى ابزارهاى فرهنگى و تبلیغى در طول صد سال یا بیشتر بهکار گرفته شد، تا این ملت را به خودشان بدبین کنند - یکى از شخصیتهاى سرشناس معروف مىگفت: ایرانى، یک لولهنگ نمىتواند بسازد! - لولهنگ یعنى آفتابه گِلى؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست مىکردند. اینجور این ملت را تحقیر مىکردند. این ملت حالا در زمینههاى زیستى، در زمینهى فعالیتهاى گوناگون علمى، تحقیقى کارهایى مىکند که خودش را جزو ده کشور اول جهان قرار مىدهد؛ این، شوخى نیست. این مسأله به ملت ما، به شما جوانها، در هرجا که هستید و در هر قسمتى که کار مىکنید، هشدار مىدهد که قدر خودتان را بدانید، حرکت کنید، ناامید نشوید؛ شماها مىتوانید. شما آن نسلى هستید که اگر خوب عمل کردید، آیندهى این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت الهى و اعتماد به کمک الهى، قوارهى اصلى بسیج است؛ این یک فرهنگ است. اگر اینطور حرکت کنیم، خداى متعال کمک خواهد کرد. کمک الهى متعلق به همهى خلایق است؛ به شرطى که خودشان را آمادهى دریافت این کمک کنند؛ دستشان را دراز کنند و این میوه را بچینند؛ از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه استفاده کنند؛ این، در اختیار همه است. البته عدهیى نمىخواهند، شهوات نمىگذارد، گمراهىها نمىگذارد، کورىها نمىگذارد که ببینند و بفهمند و همت کنند؛ اما شما ملتى هستید که خواستهاید، شناختهاید، حرکت کردهاید و استفادهى زیادى هم بردهاید، باز هم باید تلاش کنید، تا انشاءاللَّه از رحمت الهى استفاده کنید و انشاءاللَّه دعاى حضرت بقیةاللَّه هم شامل حال همهى شماها باشد.
والسّلامعلیکمورحمةاللَّهوبرکاته