سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزی نماز را در محضر رهبری حواندیم . دو مورد از چیزهایی جالب که من آنجا دیدم عبارت بود از اینکه : معظم له تسبیحات حضرت زهرا را بعد از نماز خیلی خوب و قشنگ با فاصله ، طمانینه ، و شمرده شمرده قرائت می کردند و دیگر این که بعد از نماز به تربت امام حسین دست کشیدند و صورت و محاسن خود را چند مرتبه به زیبایی متبرک کردند

زمانی که می خواستیم برای تبلیغ به خارج از کشور سفر کنم ، محضر رهبری رسیدم و از آقا توصیه ایی خواستم ،‏ آقا فرمودند :

سعی کنید در آنجا مستحبات را دو برابر انجام دهید ؛ چون آنجا برای مصونیت از گناه به تلاش بیشتری نیاز دارید . اگر این کار را انجام دهید وقتی برگشتید ، اگر کامل تر نشده باشید لااقل همان هستید که بودید، چون در آن فرهنگ باید از پادزهر قوی تری استفاده کنید . این نکته در آن سالها برای من خیلی ارزنده بود

دکتر مرتضی تهرانی



وظیقه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل ایت الله خامنه ایی مطلع هستم . در خانه رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست . خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند . روزی به منزل ایشان رفتم ، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهای من بود که من از زبری و خشی آن فرش که ظاهرا جهیزیه همسر ایشان بود اذیت می شدم واز آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم

زمانی که آیت الله خامنه ایی در سفر کره شمالی به سر  می بردند حضرت امام گزارشهاس سفر را از تلویزیون می دیدند. دیدار ایشان از کره ، استقبال مردم ، سخنرانیها و مذاکرات سفر برای حضرت امام خیلی جالب بود و امام فرموده بودند:

الحق ایشان شایستگی رهبری دارند .



پس از رحلت امام خمینی قدس سره نمایندگان مجلس خبرگان - بلافاصله - گرد هم آمدند تا رهبر آینده را مشخص نمایند. نخست، وصیت نامه امام راحل قرائت شد. معظم له در وصیت خود، کسی را برای این امر مهم معین نفرموده بودند.

پس از پایان یافتن قرائت وصیت نامه، مجلس خبرگان وارد بحث انتخاب رهبری شد. نوعاً بحث‏ها که با توجه به قانون اساسی، رهبر یکی باشد یا شورای رهبری شکل بپذیرد. اکثریت نمایندگان، شورای رهبری را مطرح کردند و سپس در خصوص تعداد اعضای شورا - سه نفر، پنج نفر و هفت نفر - بحث شد.

آیةاللَّه مشکینی رئیس مجلس خبرگان، بود ولی بیش‏تر جلسات را آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نایب رئیس، اداره می‏کرد. آقای هاشمی پس از آن که درباره شورای رهبری بحث شد، گفت: مذاکرات کافی است، حالا رأی بگیریم که کشور یک رهبر داشته باشد یا با شورای رهبری اداره بشود.

با توجه به این دو که بیش‏تر گفت ‏وگوها در خصوص شورای رهبری، تعداد اعضای آن و افرادی که می‏توانند در آن شورا عضو باشند.، شکل پذیرفته بود؛ انتظار می‏رفت، نمایندگان به شورای رهبری رأی بدهند، لیکن علی رغم این مباحث، تک رهبری رأی آورد.

سپس بحث شد که چه کسی رهبر باشد؟ با شروع این موضوع، از سمت چپ و راست مجلس صدا بلند شد که این موضوع دیگر بحث نمی‏خواهد؛ معلوم است؛ آقای خامنه‏ای! آقای خامنه‏ای! سپس بانک تکبیر در فضای مجلس طنین افکند.

همه اعضای خبرگان در آن روز احساس کردند که این، کارِ خدا بود.

بعد هم رأی‏گیری آغاز شد و مقام معظم رهبری با رأی اکثریت قاطع خبرگان ملت، تأیید شدند.

   آیةاللَّه محمدعلی موحدی کرمانی  . پرتوی از خورشید، ص 38.



با این که مقام معظم رهبری می‏توانند از همه امکانات مادی بهره‏مند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی هم پایین‏تر است.

معظم له علاوه بر این که از یک زندگی معمولی و سطح پایین بهره می‏برند، دائماً به مسئولان سفارش می‏کنند: مواظب زندگی خود باشید! اسراف نکنید!

آیة الله خامنه‏ای معتقدند که مردم را باید عملاً به ساده زیستی دعوت نمود. خودشان در صف مقدم این دعوت هستند.

ایشان در مناسبت‏های خاصی که برنامه خواندن صیغه عقد دارند، قبل از اجرای صیغه عقد، حدود یک ربع، عروس و داماد و خانواده‏های آنها را به رعایت صرفه جویی دعوت می‏نمایند و می‏فرمایند: خرج‏های گزاف نداشته باشید. تشریفات و ریخت و پاشی نداشته باشید.

 ( پرتوی از خورشید، ص 56 )



رویای حکمت

سه شنبه 86 تیر 19

رؤیای حکمت

--------------------------------------------

پس از رحلت حضرت امام، مجلس خبرگان، آیةاللَّه خامنه‏ای را برای رهبری انتخاب کرد. این موضوع برای من سنگین بود. همان شب در عالم رؤیا دیدم که در جایی شبیه جماران هستم و همه علما و رجال کشور در صف جماعت نشسته‏اند و منتظر ورود امام هستند، تا به امامت ایشان نماز را بخوانند.

حضرت امام وارد شدند و هنگامی که به مقام معظم رهبری رسیدند، دست به پشت ایشان گذاشتند و فرمودند: شما بایستید و نماز بخوانید.

سپس رو به جمع کردند و گفتند: از این به بعد، باید من و بقیه به ایشان اقتدا کنیم.

با این خواب، برای من روشن که که کار مجلس خبرگان بسیار مهم بود و آقا مورد تأیید هستند.

برای بار دوم، به خواب رفتم و باز همان ماجرا تکرار شد. چون بیدار شدم، استغفار کردم و خوشحال شدم که چنین موضوعی برای من روشن شد.

برای بار سوم، خوابیدم و باز همان رؤیا تکرار شد. چون چشم‏ها را گشودم، اشک در حدقه‏ها جاری گشت و گونه هایم با نم نم باران اشک، شست و شو گردید.

   حجةالاسلام و المسلمین میرحسینی

 

 . پرتوی از خورشید، ص 41.



حزب اللهی ؛ بی نظم و ترتیب نیست

--------------------------------------------

یعنی آن شخص نظامی که جلوی شما می‏آید، چنانچه دیدید یقه‏اش باز است، یا دکمه‏اش افتاده، بدانید که قطعاً در میدان جنگ کم خواهد آورد! نه اینکه اگر یقه‏اش بسته بود و دکمه‏اش نیفتاده بود، کار را تمام خواهد کرد؛ نه، این جزو موضوع است؛ تمام موضوع نیست. یعنی اگر همه چیزش تکمیل باشد، اما مثلاً وقتی پیش شما می‏آید، ببینید بند پوتینش باز یا شل است، یقین کنید که او در میدان جنگ آن کاری که شما می‏خواهید، نخواهد کرد. باید کارش شسته رفته، مرتب، منظم و پُر و پیمان - در همان زمانی که از او متوقع است - باشد؛ شل و ول راه رفتن معنا ندارد. یک وقت یک افسر عالی‏رتبه حزب‏اللهىِ مشهور در ارتش نزد من آمد و از بس مقدس‏مآب بود، با دمپایی پیش من حاضر شد! به او گفتم اگر بعد از این تو را این‏طوری دیدم، راهت نمی‏دهم؛ برو! ردش کردم؛ بعد دفعه دیگر که آمد، دیدم بله، پوتین مرتبی به پا کرده است! بعضیها حزب‏اللهی‏گری را با شل و ول بودن و بی‏نظم و بی‏ترتیبی اشتباه می‏گیرند؛ حزب‏اللهی‏گری که این نیست. رئیس حزب‏اللهی‏های همه تاریخ - یعنی امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) - می‏فرماید: «و نظم امرکم»؛ باید منظم باشید. نظم چیست؟ همان آیینی است که از هرکسی خواسته‏اند. هرجا نظمی دارد؛ میدان جنگ هم نظمی دارد؛ نظامی هم نظم خاصی دارد؛ باید آن نظم را رعایت کنید.

 

(نقل شده در دیدار با فرمانده و جمعی از روحانیون رزمی، تبلیغی تیپ 83 امام جعفر صادق(ع) 11/9/1370)



من دارم از عین خوش مصاحبه می کنم!

--------------------------------------------

به قول امیرالمؤمنین (صلوات‏اللّه‏علیه)، «من نام لم ینم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است؛ تو خوابت برده؛ سعی کن خودت را بیدار کنی. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است. من یادم می‏آید که در اوایل جنگ گزارش هایی می‏رسید که مثلاً دشمن تا فلان جا آمده است؛ دشمن دارد فلان جا را بمباران می کند؛ مکرر هم از طرف نیروهای حزب‏اللهی در محیطهای گوناگون انقلابی این مطلب تکرار می‏شد. آن بنده خدایی که مسئول نیروهای مسلح بود،(*) انکار می کرد و می‏گفت دروغ است؛ اصلاً چه کسی می‏گوید که عراق دارد به ما حمله می کند؟! در بین مردم شایع شده بود که عین‏خوش را گرفته‏اند؛ او به آن‏جا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: می‏گویند عین‏خوش را گرفته‏اند؛ من الان دارم در عین‏خوش مصاحبه می کنم! او از عین‏خوش بیرون آمد؛ سه، چهار ساعت بعد دشمن عین‏خوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عین‏خوش بود - در عین خوش نبود - اما این به معنای آن نبود که دشمن نیست.

 

( نقل شده در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 20/9/1370)

 

* نام محفوظ است

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی

By Ashoora.ir & Blog Skin